ليوراند - روناس هندى گونۀ ديگرى از گياهان جنس روناس است. نام محلى اين گياه در بلوچستان «ليوراند» مىباشد. و به «روناس هندى» معروف است. به انگليسى Madder و Indian madder plant و به فرانسوى نوعى از Garance است. گياهى است از خانوادۀ Rubiaceae نام علمى آن Rubia cordifolia L. و مترادفهاى آن R. cordifolia var mungista) Roxb. (Miq. (در فلور ايران R. munjista Roxb. را نيز از مترادفهاى آن ذكر مىكند.) و R. cordifolia var stenophylla Franch. و R. akana Nak. مىباشد. مشخصات ليوراند گياهى است خزنده با ريشۀ پايا و چندساله و شاخههاى قوى. برگها گروهى و چترى از هر نقطۀ ساقه ۴ برگ خارج مىشود و داراى دمبرگ، تخممرغىشكل و قلبى و نوكتيز است. گلهاى آن كوچك است. اين گياه در بلوچستان مىرويد و در هندوستان نيز در تمام مناطق تپهاى هند انتشار دارد. تركيبات شيميايى از نظر تركيبات شيميايى در گياه وجود مواد آليزارين، روبريه ريترينيك اسيد ١ و پوپورين تأييد شده است. [چيو-چونگ يائوچى]. در گزارش ديگرى آمده است كه در گياه گلوكوزيد مونجيستين 2يافت مىشود ]G. I. M. P[ . خواص-كاربرد در كره ساقههاى زيرزمينى و ريشههاى گياه براى معالجۀ روماتيسم زردى، مشكلات و اختلالات عادت ماهيانه و قطع خونريزى بخصوص قطع خونريزى از بينى تجويز مىشود. [ايشى دويا]. در چين اين گياه به شكل علف هرز عملا در تمام مناطق مىرويد. ريشۀ گياه را از اواسط تابستان تا اواسط پاييز برداشت مىكنند. دارويى است تلخ و خنككننده و مقوى خون و در تمام موارد بيمارىهايى كه خون در آنها مطرح است تجويز مىشود. از جمله براى اسهال خونى و ادرار خونى [چونگ يائوچى]. در برخى مناطق در موارد شكستگى و ضربخوردگى اعضا به كار مىرود. براى التيام زخم مفيد است [روا]. قابض و اصلاحكننده و قاعدهآور است [استوارت]. Lebedev ضمن تجربياتى دريافته است كه اين گياه خاصيت آنتىبيوتيك دارد و بر ضد استافيلوكوكوس مؤثر است [چيو]. در فيليپين از جوشاندۀ ريشۀ آن براى معالجۀ برخى اختلالات ترشح ادرار و مثانه مصرف مىكنند [ديگانگكو و گررو]. در هند از جوشاندۀ ريشۀ گياه به عنوان ضد سم و در موارد گزيدگى مار كبرا و نيش عقرب استفا,Rubiaceae ...ادامه مطلب
سرو كوهى (ابهل)در شمال ايران با نامهاى محلى «سرو كوهى» و «ماى مرز» در راميان- «ريس» در نور- «لمبير» در سوادكوه شناخته مىشود. در كتب طب سنتى با اسامى «ابهل» و «صافينا» نامبرده شده است. به فرانسوى Sabine و Genevrier sabine و Sabinier و Savinier و به انگليسى Savin و Savine گفته مىشود. گياهى است از ردۀ Coniferae تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus sabina L. و مترادف آن Sabina officinalis Garcke و Juniperus lycia Pall. مىباشد. ثمر درختچه را نيز «ابهل» يا «تخم وهل» مىنامند.مشخصاتابهل درختچهاى است كوچك كوتاه كه معمولا روى دامنههاى كوهستان به شكل پشته مىخزد. برگهاى آن معطّر به رنگ سبز غبارى و برگهاى اوليه سوزنى تيز و برگهاى ساقهها فلسى است كه اطراف ساقهها را در آغوش گرفته است. ميوۀ آن كوچك، كمى بزرگتر از نخود، كروى به رنگ آبى تيرۀ غبارآلود با ۶ - ۴ فلس مىباشد.اين درختچه در كوهستانهاى اروپاى مركزى و جنوبى و غرب آسيا تا شمال سيبريه انتشار دارد. در ايران در ارتفاعات و در مرز فوقانى جنگلهاى شمال ايران ديده مىشود و در جنگلهاى نور و كجور تا ارتفاع ٣٣٠٠ متر بالا مىرود. معمولا از سرشاخههاى اين گياه كه پوشيده از برگهاى فلسىشكل كوچك و به شكل استوانه باريك و نازك است، به عنوان دارو استفاده مىشود و اغلب با گل و گاهى با ميوه نيز همراه است.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در برگها و سرشاخههاى گياه در حدود ٣ - ٢ درصد اسانس به نام اسانس سابين ١ وجود دارد. به علاوه داراى تانن، رزين و كمى قند مىباشد. در اسانس برگهاى گياه قسمت عمده يعنى در حدود نصف آن الكلى به نام سابينول ٢ مىباشد. به علاوه داراى ژرانيول ٣ ، سيترونلّول ۴ ، سابينن ۵ و. . . مىباشد. مادۀ سابينن در شكل راست آن در اسانس ابهل و همچنين در اسانس پونۀ كوهى وجود دارد.خواص-كاربردبرگ و ساقههاى برگدار باريك اين گياه داراى بويى تند شبيه بوى تربانتين و طعم آن تند و بسيار تلخ است كه مربوط به اسانس عامل آن مىباشد. ابهل مانند سداب بهطور كلى بسيار قاعدهآور است و اثر ابهل خيلى بيشتر مىباشد تا حدى كه گاهى موجب التهاب خارشآور شديدى در رحم شده و ممكن است موجب خونريزى شديد رحم شود و براى سقط جنين به كار مىرود كه خيلى مؤثر است. از نظر سقط جنين معمولا گرد آن را در حد خوراك روزانه ۵ / ١ - ١ گرم در ٢۴ س, ...ادامه مطلب
سرو كاداز انواع سروهاى كوهى است. به فارسى «سرو كاد» و در گرگان با نام محلى «پيرو» ناميده مىشود. در كتب طب سنتى اين درختچه را نيز نوعى عرعر ذكر مىكنند. به فرانسوى Genevrier cade و Cadier و Genevrier oxycedre و به انگليسى Cade-oil-plant و Prickly cedar گفته مىشود. گياهى است از ردۀ كاج تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن:Juniperus oxycedrus L. و مترادفهاى آن J. marschalliana Stev. و J. rhodocarpa Stev. و J. rufescens Link.مىباشند.مشخصاتدرختچهاى است به بلندى ۶ متر و قطر حدود ٣٠ سانتىمتر، دو پايه، پوست انشعابات آن خاكسترى روشن است. شاخههاى آن راست يا كمى خميده و شاخههاى جوان آن كوتاه و سهضلعى سبزرنگ است. برگهايش سوزنى و هر سه برگ از يك گره خارج مىشود. انتهاى برگها تيز مانند سوزن. رگبرگ وسطى آن در پشت برگ برجسته و ابعاد برگ ٢٠ - ١۵ * ۵ / ١ ميلىمتر است. ميوۀ آن كروى و رنگ آن قرمز و از نظر ابعاد ٣ - ٢ برابر بزرگتر از ميوۀ پيرو است. اين درختچه در اروپاى جنوبى، تركيه، قفقاز، عراق و ايران انتشار دارد. در ايران در زيارت گرگان ديده شده است.تركيبات شيميايىاز تنه و شاخههاى درخت قطران و روغن كاد گرفته مىشود. در ميوۀ درختچه سرو كاد در حدود ۶ درصد رزين، كمى قند ساكاروز و گلوكوز و اسانس وجود دارد.خواص-كاربردسرو كاد از نظر طبيعت شبيه سرو كوهى (عرعر) است يعنى خيلى گرم و خشك مىباشد و خوردن ميوه يعنى دمكردۀ ميوۀ آن داراى خواص مشابه خواص سرو عرعر مىباشد و امّا روغن كاد براى تسكين درد دندان استعمال مىشود و معمول است كه يك قطره از آن را در دندان كرمخورده كه درد مىكند مىريزند ساكت مىشود.خوردن ٢٠ قطره روغن كاد را سابقا براى كشتن كرم كدو به كار مىبردند.در استعمال خارجى در دفع جرب و ناراحتى پوست استعمال مىشود و هرگاه يكى دو بار به بدن بمالند و قدرى مالش دهند ناراحتى رفع مىشود. روغن كاد در رفع اكزما اعم از ساده يا مركب و زردزخم ١ و همچنين در بيمارىهاى پوستى خشك ريشه احتمالا تأثير مفيدى دارد ولى در ساير بيمارىهاى جلدى كماثر است.اگر مخلوطى از ٢ گرم روغن كاد و ۴ گرم روغن بادام و ٣٠ گرم گليسرين را در موارد شقاق پستان بمالند مفيد است. اگر شقاق خيلى عميق باشد، مقدار روغن كاد را مىتوان بيشتر كرد و قلممو را به محل آلوده نموده و به موضع ماليد بهطورى كه كاملا آن ر, ...ادامه مطلب
سرو كوهىدر كتب طب سنتى انواع آن را با نامهاى «عرعر» و «شجرة الابهل» و در كتب فارسى قديم انواع آن با نام فارسى «كوكلان» ، «ناژون» ، «سرو كوهى» ، «ورس» ، «آورس» ، «سندروس» ، «ارس» و تعدادى نامهاى ديگر آمده است. به فرانسوى بهطور كلى جنس آن را Genevrier و به انگليسى Juniper و geneva گويند. درختان يا درختچههايى هستند از ردّه سوزنىبرگان Coniferae تيرۀ Cupressaceae جنس Juniperus و داراى انواع و گونههاى متعددى است. تعدادى از آنها كه از نظر خواص دارويى مورد توجه هستند به ترتيب به شرح آنها مبادرت مىشود.پيرواز انواع سرو كوهى است. در ايران با نامهاى محلى مختلفى شناخته مىشود از جمله در گرگان «پيرو» ، در درفك و شيركوه گيلان «اربس-اربز» ، در ديلمان «ابرسك» ، در نور و كجور «ريس» ، در رودسر «ارس» در سوادكوه «لمبير» ، در ارسباران «چتنه» ، در قطور آذربايجان «چچم» و در آذربايجان «آردوش، سلوآغاجى» مىنامند. در كتب طب سنتى با نامهاى «عرعر» و «سرو جبلى» و «شيزى» آمده است. به هندى نيز «عرعر» و در مناطقى از هند «ابهل» نامند. به فرانسوى Cenevrier و ميوۀ آن را Genievre و Baie de genievre و به انگليسى درختچه را Gommon juniperو Juniper bush گويند. گياهى است از سوزنىبرگان تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus communis L.مىباشد كه بومى اروپاست و دو تحتگونه آن كه در ايران مىرويند به نامهاى Juniperus communis sub communis Riedl. (به نام پيرو) و ديگرى Juniperus communis sub nana Syme (به نام لمبير) مىباشند.ميوۀ اين درخت را كه از داروها مىباشد، «جوز السرو» گويند.توضيح: عرعر معمولا در ايران به درختى از پهنبرگان به نام Ailanthus altissim گفته مىشود كه خواص و شرح آن در ساير مجلدات اين كتاب آمده است.مشخصاتپيرو درختچهاى است كوچك يك پايه يا دو پايه بلندى آن در بعضى نقاط تا ١٢ متر مىرسد ولى اغلب به صورت درختچۀ كوتاه و گسترده روى زمين است كه با پنجه زدن و خوابيدن ساقه مرتبا تكثير مىشود و بتدريج قطعه زمين را مفروش مىكند.به همين دليل يكى از نامهاى انگليسى آن سرو زمينى ) Ground juniper( است.پوست ساقۀ آن ابتدا تيرهرنگ و بعدا خاكسترى و قهوهاى مىشود. برگهاى آن سوزنى، راست، نوكتيز مانند سوزن، روى برگ شياردار و در طول آن خطى كبودرنگ ديده مىشود. ابعاد برگ ١٨ - ۴ * ١ ميلىمتر است. ميوۀ آن , ...ادامه مطلب
سگ زباندر كتب طب سنتى با نام «لسان الكلب» و در بازار دارويى ايران «سگ زبان» ناميده مىشود. به فرانسوى Cynoglosseو Langue de chien و به انگليسى Dog's tongue و Hound's tongue گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ گاوزبان Boraginaceae نام علمى آن Cynoglossum officinale L. مىباشد.مشخصاتسگ زبان گياهى است دوساله داراى گلهاى قرمزرنگ به شكل خوشه پراكنده.برگهاى آن بيضى، دراز، نرم و مواج پوشيده از تار به رنگ غبار مايل به سفيد كه از نظر درازى و باريكى شكل زبان سگ دارد. ساقۀ آن به بلندى تا ٧٠ سانتىمتر، كبود و پوشيده از تار است. ريشۀ آن ضخيم، گوشتى، كمى دراز دوكىشكل به رنگ خاكسترى است.اين گياه معمولا در اراضى سنگلاخ خشك در اروپا، امريكاى شمالى و آسيا انتشار دارد. در ايران در شمال غرب ايران در آذربايجان در نقاط سنگلاخ و در شمال ايران در مناطق رودبار و مازندران بهطور خودرو ديده مىشود.تكثير آن از طريق كاشت بذر آن صورت مىگيرد كه مستقيما در زمين اصلى در پاييز كاشته مىشود. چون ريشۀ آن دراز است خاك مزرعه را بايد شخم عميق زد.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در گياه يك مادۀ عامل تلخ به نام سينوگلوسيدين ١ وجود دارد و به علاوه در گياه مقدار كمى از آلكالوئيدهاى سينوگلوسين ٢ ، سينوگلوسئين ٣ و. . . مشخص شده است.خواص-كاربردريشۀ گياه گوشتى ضخيم، رنگ خارج آن خاكسترى و مقطع آن سفيد است و بوى آن تهوعآور مىباشد. از اين ريشه به عنوان مسكّن و در رفع خونروى از سينه و اسهال استفاده مىشود و ضمنا از داروهاى ضد تشنج و مخدّر محسوب مىشود.ضماد برگهاى تازۀ آن و يا ضماد ريشۀ لهشدۀ آن و همچنين كمپرس جوشاندۀ برگ و ساقۀ آن در سوختگىها و تسكين درد آنها و التيام زخمهاى سطحى بدن و در موارد شقاق پستان و بواسير و رفع خارش نافع است. در فرانسه از دمكردۀ برگهاى آن به عنوان نرمكننده استفاده مىشود.جوشاندۀ سگ زبان: ١٠ - ٨ گرم ريشۀ سگ زبان را در ١٠٠٠ گرم آب جوشانيده و صاف كنند و مانند مسكّنها براى بند آوردن اسهال بتدريج بنوشند.شربت خيساندۀ سگ زبان: ريشۀ سگ زبان را خرد كرده ٣٢ گرم از آن را در مدت ١٢ ساعت در ١٩٢ گرم آب بخيسانند و بدون فشار صاف كنند و ١٠٠٠ گرم شربت ساده قند به آن بيفزايند و تبخير كنند آنقدر كه قوام آيد. آماده مصرف است.در استعمال خارج و براى كمپرس ممكن است ۶٠ گرم ريشۀ خردشده ر, ...ادامه مطلب
علف هفت بند مرغانبه فارسى «هزار بندك» و «علف هفت بند مرغان» و در كتب طب سنتى با نام عربى آن «طرنه» ذكر شده. از گروه گياهان جنس Polygonum مىباشد. به فرانسوى به آن Renouee des oiseaux و Centinode و Trainasse و به انگليسىKnot grass و Bird?s knotgrass گويند. گياهى است از خانوادۀ Polygonaceae نام علمى آن Polygonum aviculare L. مىباشد.مشخصاتعلف هفت بند مرغان گياهى است يكساله، كوتاه، داراى ساقهاى پرگره، خوابيده روى زمين طول آن در حدود ۵٠ - ٢٠ سانتىمتر است، برگهاى آن ريز نوكتيز.گلهاى آن قرمزرنگ كمى مايل به سبز و كوچك است. اين گياه از علفهاى بسيار سمج در كشاورزى است و به سادگى از بين نمىرود و حتى اگر مدتها لگدمال شود، باز به گل و دانه مىنشيند.معمولا در چمنها و اراضى متروك و زمينهاى زراعتى در همه جا ديده مىشود.در اغلب مناطق اروپا و آسيا و امريكاى شمالى انتشار دارد. در ايران تقريبا در تمام مناطق كشور مىرويد. در اطراف تهران، قلهك، كرج در مناطق شمال ايران در بندر گز، گيلان، آذربايجان، اصفهان، تفرش، نهاوند، بلوچستان، سرحدات شرقى كشور و در درّه هريرود بهطور خودرو شناسايى شده است.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در گياه هفت بند مرغان پوليگونيك اسيد، اسانس و همچنين گلىكوزيدهاى كوئرستين- ٣ -آرابينوزيد ١ و آويكولارين ٢ مشخص شده است. عصارۀ آبى و عصارۀ الكلى برگهاى گياه براى گربه و خرگوش مسمومكننده است ]G. I. M. P[ . تخم آن سمّى است و گرد ريشۀ آن خاصيت حشرهكشى دارد. در گزارش بررسىهاى ديگرى آمده است كه در گياه قند، موم، تانن، كوئرستين ٣ ، آرابينوزيد ۴ و آويكولارين يافت مىشود [چونگ يائوچى]. در گياه مقدار لعاب و اسيد اكساليك ۵ نيز وجود دارد.خواص-كاربرددر هند از گياه به عنوان قابض و بندآورندۀ خون استفاده مىشود. از ريشۀ خشك آن در استعمال خارجى به عنوان مسكّن درد مصرف مىشود. تخم آن كمى سمّى و مسهل و قىآور است. طبق بررسىهاى جديد روشن شده است كه گياه به عنوان جانشين ارگوت در ناراحتىهاى رحمى اثر مفيد دارد ]G. I. M. P. &S[ .در مناطق خاور دور در اغلب مدارك دارويى آمده است كه از گياه به عنوان ضد كرم بخصوص براى معالجه و رفع آسكاريد ۶ استفاده مىشود. در برخى مدارك آمده است كه براى رفع كرمهاى رودۀ بچهها مؤثر است.در كره از برگها و سرشاخههاى سبز گياه براى تخفيف تب و در, ...ادامه مطلب
انجباردر كتب طب سنتى و در بازار دارويى با نام «انجبار» معروف است و «اناريف» هم ذكر مىكنند. به فرانسوى آن را بهطور كلى Renouee (تمام گياهان جنس پولى گونوم را به فرانسوى Renouee مىنامند) و نام اختصاصى آن La renouee bistort و Serpentaire و Bistort و به انگليسى Bistort و Serpentary و Snakeroot و Snakeweed گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Polygonaceae نام علمى آن Polygonum bistorta L. و مترادف آن Bistorta officinalis Rafin. مىباشد. در زبان اردو در هند گونه Polygonum viviparum L. را «انجبار» نامند و خواص ريشۀ آن خيلى شبيه خواص دارويى ريشۀ گونه Polygonum bistorta مىباشد.مشخصاتانجبار گياهى است چندساله بلندى آن كمى كمتر از يك متر ولى در برخى نقاط خيلى كوتاه و تا ٢٠ سانتىمتر مىشود. از مشخصات بارز گياه ساقۀ زيرزمينى ضخيم آن است كه استوانهاى و به هم چسبيده و اطراف سطح خارجى آن را ريشكهاى فراوانى كه از نظر دارويى مصرف دارند پوشيده است. از اين ساقۀ زيرزمينى تعدادى برگ و ساقۀ گلدهنده بدون شاخه بيرون مىآيد. برگهاى آن دراز، بيضى، نوكتيز، به رنگ سبز روشن شفاف، رنگ زير برگ سبز غبارى است كه با دمبرگ درازى به ساقۀ زيرزمينى وصل مىشود. برگهاى قسمت بالاى گياه بدون دمبرگ است. گلهاى آن قرمز بندرت سفيد بهطور مجتمع در انتهاى شاخۀ گلدهنده ظاهر مىشود. از گياهانى است كه به واسطۀ گلهاى زيبايش در گلكارىها كاشته مىشود.اين گياه بومى اروپا و در انگلستان در مرغزارهاى مرطوب مىرويد و در آسيا نيز انتشار دارد. در ايران در مناطق غرب كشور در تخت سليمان، همدان، در ارتفاعات كوهستان الوند و در ارتفاعات كوه سهند در آذربايجان ديده مىشود. تكثير اين گياه از طريق تقسيم بوتۀ آن انجام مىگيرد.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در ريزوم خشك و ريشه گياه مقدار قابل ملاحظهاى در حدود ٢٠ درصد انواع تانن، در حدود ٣٠ درصد نشاسته، كمى قند، اسيد گاليك و يك مادۀ رنگى قرمز به نام «قرمز انجبار» وجود دارد.خواص-كاربرددر چين از ريشۀ گياه به عنوان بندآورندۀ خون، ضد تب، مدّر و مليّن استفاده مىشود. در فرانسه از خيسكردۀ ۶٠ - ٣٠ گرم ريشۀ خشك انجبار در يك ليتر آب به صورت شستوشو در موارد بواسير براى قطع خونريزى به كار مىرود. در انگلستان در ناحيۀ English Lake District مرسوم است كه برگهاى انجبار را با نام, ...ادامه مطلب
مازريوندر كتب طب سنتى با نامهاى «مازريون» و «هفت برگ» و «خامالا» و «خاماليوس» و «زيتون الارض» نامبرده مىشود. نام محلى آن در ارتفاعات نوشهر «مرخا» مىباشد. به فرانسوى Daphne و Bois de Garou و le Daphne morillon و Mezereon و Bois joli و Bois gentil و به انگليسى Mezerum و Mezereon و February daphne وDwarf laurel و Spurge olive گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Thymelaeaceae نام علمى آن Daphne mezereum L. و مترادفهاى آن Thymelaea Praecox Gilib. و Thymelaea mezereum Scop. مىباشد.ديوسكوريدس اين گياه را «كاملايا» ناميده است. كلمۀ Daphne اصطلاح يونانى براى درخت برگ بو مىباشد كه به جنس مازريون منتقل شده است.مشخصاتمازريون درختچهاى است كوتاه كه بلندى آن تا ۵ / ١ متر مىباشد در حد درختچه سماق. برگهاى آن بيضى دراز از دو سر باريك، رنگ زير برگ سبز غبارى است كه سفيد به نظر مىرسد. گلهاى آن قرمز ارغوانى و بندرت سفيد، معطّر كه بهطور مجتمع در امتداد قسمت انتهايى محور شاخۀ گلدهنده در اواخر زمستان و اوايل بهار ظاهر مىشود و برگها معمولا پس از ظهور گلها مىرويند. اين درختچه به سبب گلهاى زيبا و در عين حال زودرس خارج فصل كه دارد، در گلكارى و باغچه كاشته مىشود.ميوۀ آن قرمز كوچك تخممرغىشكل و سمّى است. تكثير آن از طريق قلمههاى تابستانى نارس است كه در ماسه و پيت ١ كاشته مىشود و ريشه مىدهد. آن را از طريق كاشت تخم نيز تكثير مىكنند. اين گياه در اروپا و آسيا بهطور خودرو مىرويد. در ايران در مناطق مختلف شمال غرب كشور و در جنگلهاى طالش و كلاردشت و دينوچال و گلندرود و زير آب بهطور وحشى ديده مىشود و ضمنا در شهرها براى گل زيباى آن پرورش داده مىشود. معمولا به قطعات پوست نازك درختچه دافنه «گارو» گفته مىشود. خيلى سخت است در سطح آن خالهاى سفيد كوچكى ديده مىشود، رنگ چوب داخل آن زرد مايل به سفيد است.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در پوست درختچه مازريون وجود نوعى رزين به نام مزرئين رزين ٢ و دافنين ٣ و يك قند متبلور گزارش شده است [كاريونه و كيمورا].خواص-كاربرددر ژاپن پوست درختچه را به عنوان يك جزء محرّك در داروهاى معالج روماتيسم وارد مىكنند زيرا سرخكنندۀ پوست است. ضمنا در استعمال داخلى نيز به عنوان داروى محرّك و مدّر براى معالجۀ روماتيسم مصرف دارد. در تعدادى از اسناد علمى طب س, ...ادامه مطلب
آساروندر بازار و در كتب طب سنتى «آسارون» نامبرده مىشود. بيخ يا ساقۀ زيرزمينى گياه كه در طب سنتى مصرف دارويى دارد نيز «اسارون» گفته مىشود. به فرانسوى آن را Asaret و Oreille d?homme و به انگليسى Foalfoot و Cabaretمىنامند.گياهى است از خانوادۀ Aristolochiaceae نام علمى آن Asarum europaeum L.و مترادفهاى آن Asarum officinale Moench. و Asarum reniforme Gilib.مىباشد.مشخصاتگياهى است علفى چندساله خيلى كوچك بلندى آن كمتر از ١۵ سانتىمتر است.بهطورىكه گياه روى زمين خوابيده و گسترده است. ريشۀ آن كمى دراز و كمى كج و گرهدار و كمى افقى در خاك قرار دارد، رنگ آن زرد و قطر آن كمى كمتر از قطر ساقه زيرزمينى زردچوبه است. برگهاى آن مدوّر به شكل گوش انسان و يا به شكل كف پاى شتر. گلهاى آن منفرد، رنگ قسمت خارجى آن سبز كثيف مخلوط با قرمز و رنگ داخل آن قرمز است و در ارديبهشتماه ظاهر مىشود.اين گياه در جنگلها و كوهستانات كنار نهرها و نقاط سايهدار مناطق معتدل اروپا و شمال آسيا بهطور خودرو مىرويد. در ايران تا به حال شناسايى نشده است. چون در اجزاى اغلب داروهاى تركيبى گياهى از آن نامبرده مىشود و در بازار نيز عرضه مىشود لذا به ذكر مشخصات و خواص آن مبادرت مىشود.تركيبات شيميايىمعمولا ساقه زيرزمينى و برگ گياه به عنوان دارو مصرف مىشود. از نظر تركيبات شيميايى گياه داراى اسانس روغنى فرّار و گلوكوزيد است. همچنين وجود بورنيل آستات ١ ، متيل اوژنول ٢ و آزارون ٣ در آن تأييد شده است. در ريشۀ آن ١٧ / ١ درصد آلكالوئيد آزارين ۴ و آزارون وجود دارد. در برگهاى آن ماده آزارون و يك گلوكوزيد يافت مىشود. سميّت ريشۀ آن ضعيف است و تأثير آن در قورباغه و سگ و خرگوش در حد ازدياد شتاب تنفس، تحريكات موضعى، تهوع و استفراغ مىباشد ]G. I. M. P[ . بررسىهاى جديد ديگرى نشان مىدهد كه اسانس روغنى گياه تازه شامل حدود ۵٠ درصد آزارون مىباشد كه ۶۵ درصد از اسانس نعنا فلفلى بيشتر سميّت دارد.خواص-كاربرددر هند، مادۀ عامل گياه كه اسانس روغنى فرّار آن است قىآور و نرمكنندۀ سينه است و در موارد جراحات جهاز هاضمه و بيمارى سيليكوزيس ۵ كه نوعى بيمارى ريوى ناشى از استنشاق هواى داراى ذرات سيليس مىباشد و همچنين براى خشكى حلق و التهاب غشاى حنجره كه با ترشح همراه باشد، آثار مفيدى نشان داده است.آسارون از نظر طبيعت طبق رأى ح, ...ادامه مطلب
كرفس وحشىكرفس وحشى در كتب فارسى با نامهاى «كرفس» ، «كرفس الماء» ، «كرفش» و «كرسب» آمده است. به فرانسوىAche و Celeri sauvage و Ache des marais و Persil des marais و به انگليسى Wild celery و Tape grass گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Umbelliferae نام علمى آن Apium graveolens L. و مترادفهاى آن Sium apium Roth. و Seseli graveolens Scop. و Apium celleri Gaertn.مىباشد.مشخصاتكرفس وحشى گياهى است دوساله ريشۀ آن كوتاه، عمودى و كمى ضخيم. ساقۀ آن علفى ريشهدار توخالى به بلندى ٩٠ - ٣٠ سانتىمتر و برگهاى آن شبيه برگ جعفرى و داراى بريدگى عميق و مركب از چند برگچه، هر برگچه دندانهدار به رنگ سبز تيره است. گلهاى آن سفيد مايل به سبز كه در انتهاى شاخۀ گلدهنده به صورت مجتمع و چترى ظاهر مىشود. ميوۀ آن تخممرغىشكل قهوهاى با خطوط سفيد فندقه كه در آن دو عدد تخم قرار دارد. تخم آن داراى مقدار زيادى آلبومين و كمى گوشتدار است.اين گياه در اراضى شور و مرطوب باتلاقها كنار درياها، نهرها و مردابها، تقريبا در تمام مناطق اروپا، آسيا و افريقا مىرويد. از پرورش اين گياه واريتهاى به دست آوردهاند كه كرفس اهلى است و با نام كرفس معمولى در سبزيكاريها كاشته مىشود و به عنوان سبزى مصرف مىشود كه شرح آن جداگانه با ذكر خواص در جلد اول كتاب آمده است.كرفس وحشى بهطور خودرو در ايران مىرويد و در مناطق گرمسيرى بلوچستان، كوهستانات بختيارى، بندر عباس، مكران و خوى ديده شده است. تكثير اين گياه از طريق كاشت بذر آن انجام مىگيرد. از نظر خواص طبى برگ، تخم و ريشۀ آن مستعمل است.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى كرفس وحشى طبق بررسىهاى دانشمندان شيمى و آزمايشگاهها داراى كمى اسانس روغنى فرّار و آپىئين است. ميوۀ آن در حدود ٣ - ٢ درصد اسانس زردرنگ مايل به سفيد دارد كه شامل دى-ليمونن ۶٠ ١ ، دى-سلينن ٢ و ٣ - ۵ / ٢ درصد سدانوليد ٣ و ۵ / ٠ درصد از سدانوئيك اسيد انيدريد ۴ مىباشد. به علاوه در تخم آن در حدود ١٠ درصد مواد غير محلول وجود دارد ]G. I. M. P[ .در گزارش بررسىهاى ديگرى آمده است كه در كرفس وحشى مواد آپىئين، آپىژنين، مانيت ۵ ، اينوزيت ۶ ، آسپاراژين ٧ ، گلوتامين ٨ ، كولين، ليناماروز ٩ و ويتامينهاى C، B، A [روا]وجود دارد. والتروئلا در گزارشى از تركيبات وحشى به جاى مواد ليناماروز و ويتامينها،, ...ادامه مطلب
آراقيطون (بابا آدم)به فارسى به آن «بابا آدم» و «فيل گوش» گويند و در كتب طب سنتى با نامهاى «لوف كبير» ، «آراقيطون» و «فيلجوش» آمده است. به فرانسوى Bardane و Glouteron و Gratteron و "Greatteau" و "Herbe aux teigneux"زيرا سابقا از برگ و عصارۀ برگ آن در فرانسه براى معالجۀ كچلى استفاده مىشده است و به انگليسى Burdock وCockle-bur گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Compositae تيرۀ فرعى Tubuliflorae نام علمى آن Arctium lappa L. و مترادف آن Lappa major Gaertn. و Arctium majus Beh. مىباشد.مشخصاتبابا آدم گياهى است علفى دوساله به ارتفاع ١٢٠ - ۶٠ سانتىمتر داراى ساقههاى منشعب و مانند پوست مار ابلق و پوشيده از كركهاى زبر و خشن است. برگهاى آن پهن موجدار بزرگ. گلهاى آن قرمز به صورت كاپىتول كروى كه پوشيده از فلسهايى است كه به قلابهاى كوچكى ختم مىشود و به همين علت برگ و ميوۀ آن به لباس اشخاصى كه از كنار گياه عبور مىكنند و همچنين به پشم گوسفندانى كهن در اطراف گياه چرا مىنمايند، مىچسبد. ريشۀ گياه دراز كمى ضخيم در حد ضخامت انگشت دست دوكىشكل و داراى مقدار زيادى كربنات دو پتاس و نيترات دو پتاس است، پوست آن قهوهاى و مغز آن سفيد و طعم آن كمى شيرين و بوى آن تهوعآور است. ميوۀ آن پس از رسيدن به صورت فندقه چندوجهى درمىآيد و پس از اينكه كاملا رسيد رنگ آن زرد و حنايى مىشود. در بالاى ميوه دستهاى تار زردرنگ ديده مىشود كه چسبناك است و به پشم گوسفندان در موقع عبور مىچسبد و موجب پخش تخم و گسترش گياه مىشود. تكثير بابا آدم از طريق كاشت تخم آن در شهريورماه و برداشت محصول در اسفند يا ارديبهشتماه سال دوم انجام مىگيرد.ريشه و برگ گياه موارد استعمال درمانى دارد.اين گياه در اروپا و آسيا انتشار دارد. در ايران در اطراف تهران، دامنههاى البرز، چالوس، رودبار، زير درختان زيتون، ولىآباد، كوهستانهاى خراسان، كرمان، تفرش و در آذربايجان در قرهداغ حسن بيگلو، نعمتآباد نزديك تبريز، در همدان، اراك، در مازندران و گرگان بهطور خودرو ديده مىشود.تركيبات شيميايىدر ريشۀ گياه در حدود ۴۵ درصد مادۀ اينولين ١ وجود دارد. برگها و ريشۀ آن داراى اسانس روغنى فرّار است. در دانههاى آن گلوكوزيد آركتىئين ٢ مشخص شده است و به علاوه دانه آن داراى ٢٠ - ١۶ درصد روغن ثابت به رنگ زرد با طعم تلخ است كه شامل مقدار زياد, ...ادامه مطلب
ثيل كبيرگياهى است كه در كتب طب سنتى با نام «ثيل كبير» آمده است. به فرانسوى Grand chiendent و paspale و به انگليسى Bermuda grass و Star grass گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ غلات Gramina ceae نام علمى آنCynodon dactylon) L. (Pers. مىباشد.مشخصاتثيل كبير گياهى است چندساله خيلى از نظر شكل متنوع و متغيّر. از طريق ساقه زيرزمينى گياه سريعا انتشار مىيابد و مثل قاليچه سطح خاك را مىپوشاند. ساقۀ گلدهندۀ آن به ارتفاع ٧٠ - ١٠ سانتىمتر مىرسد. گلها بنفش و ميوههاى آن معمولا شش شاخه و گاهى كمتر كه همه شاخهها از يك نقطه خارج مىشوند و هر شاخه به شكل سنبله با دانههاى خيلى ريز مىباشد.در تمام مناطق عالم در نواحى حارّه، نيمگرم، معتدله و در سواحل درياها مىرويد. در ايران در دامنههاى البرز، اطراف تهران، كرج، سواحل شنزار شمال ايران، در گرگان، بندر گز، آستارا و در آذربايجان و در كردستان، كرمانشاه، همدان، تفرش، اصفهان، خوزستان و عملا در تمام مناطق شرق و غرب ايران مىرويد.خواص-كاربرددر چين از جوشاندۀ گياه مخلوط با نوعى برنج تخمير شده كه به چينى "Lau-ts?ao" نامند، در موارد خونريزىهاى شديد از زخمها و يا پس از زايمان كه خونروى شديد باشد و به علاوه براى معالجه خونريزى زياد و مفرط عادت ماهيانه تجويز مىشود كه بخورند، ساقۀ زيرزمينى آن تصفيهكنندۀ خون است [هاو]. و معروف به مدّر بودن است. به علاوه نرمكننده و مسهل ملايمى است [پرّوت و هرير].داروى خوبى براى ناراحتىهاى معده است و در موارد تب و هذيان و لرز خيلى مفيد است [ويدال]. در فيليپين از جوشاندۀ آن به عنوان مدّر و براى نرم كردن سينه استفاده مىشود [گررو و كوئى زمبينگ]. و براى معالجۀ بيمارىهاى اعضاى تناسلى و ادرار مصرف مىشود [ديگانگ كو]. ساقههاى آن را جويده و مخلوط با بزاق دهان روى زخم مىمالند [آبرامس]. در هند: جوشاندۀ اعضاى زيرزمينى گياه براى استسقا و در مرحله دوم سيفيليس تجويز مىشود. از دمكردۀ ساقههاى زيرزمينى آن براى بند آوردن خون از بواسير استفاده مىشود. ريشههاى لهشدۀ آن را مخلوط با كشك براى تسكين التهاب مجارى ادرار و سوزش آن مصرف مىكنند. شيرۀ گياه قابض است و روى زخم تازۀ قسمت بريدهشدۀ اعضاى بدن ماليده مىشود. مدّر است و در موارد استسقا، هيسترى، صرع و در مورد اسهالهاى مزمن و اسهال خونى مصرف مىشود.ثيل كبير از نظر طبيع, ...ادامه مطلب
بيدگياه - مرغدر زبان فارسى معمولا «مرغ» مىگويند ولى نام اصيل فارسى آن «بيدگياه» است و نام محلى آن در تنكابن و مازندران «كرك جرواش» مىباشد. در كتب طب سنتى «ثيل صغير» ، «نجيل» و «نجم» نامبرده شده است. به فرانسوىChiendent و Petit chiendent و Chiendent rampant و Chiendent officinal و به انگليسى Common wheat grass و Quick grass مىنامند. گياهى است از خانوادۀ گندميان Graminaceae نام علمى آن: Agropyron repens) L. (Beaw. و مترادف آن Triticum repens L. مىباشد.در برخى مدارك علمى نام آن را Agropyrom repens يا Triticum repens مىنويسند.مشخصاتمرغ يا بيدگياه، گياهى است علفى چندساله، رنگ آن سبز غبارى. ساقههاى هوايى آن بلند نيست و به صورت كاه قسمتى خزنده و قسمتى قائم و ايستا از ساقههاى زيرزمينى آن منشاء مىگيرد. ساقۀ زيرزمينى آن داراى انشعابات متعدد زيرزمينى است و گرهدار كه از هر گرهاى ريشكها خارج مىشوند. برگهاى آن كه از محل هر گره در ساقه خارج مىشود متناوب سبز غبارى، دراز، باريك، افتاده و گلهاى آن كه در اواخر بهار ظاهر مىشود، سبز روشن خوشهاى شبيه گل گندم و دانههاى آن شبيه گندم كوچك به صورت خوشه مانند خوشه گندم در انتهاى ساقۀ گلدهنده، تشكيل مىشود.مرغ بسرعت از طريق پخش دانه و همچنين گسترش ساقه زيرزمينى آن تكثير مىشود و در اراضى باير نسبتا مرطوب و كنار آبها در مناطق معتدل مىرويد. در ايران معمولا در تمام نقاط ايران، دامنههاى البرز، بين تهران و قزوين، دماوند و در مناطق شمالى ايران در مازندران و در آذربايجان در اطراف تبريز و خراسان و در قسمت مركزى در تفرش، اراك بهطور خودرو مىرويد. از نظر كشاورزى يك علف هرز سمج است كه با زحمت در براندازى آن مىكوشند ولى از نظر دارويى اينگونه مورد بحث بسيار مفيد و جالب است و اشخاص مطلع از ساقههاى زيرزمينى آن استفاده دارويى متنوعى مىنمايند.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى، ساقۀ زيرزمينى مرغ داراى مقدارى اسانس و دو نوع گلىكوزيد و مادۀ متبلور اينوزيت و مادۀ ترىتيسين ١ است. در گزارش ديگرى آمده است كه ساقۀ زيرزمينى گياه داراى دكستروز ٢ ، ترىتيسين ٣ ، لعاب ۴ ، مانيتول ۵ ، اينوزيتول ۶ است [بر].خواص-كاربردقسمت مورد استفاده گياه مرغ ساقههاى زيرزمينى آن است كه پس از خارج كردن از زمين بايد آن را خوب شسته و ريشكهاى آن را گرفته و ق, ...ادامه مطلب
غاسولبه فارسى و در كتب طب سنتى با نامهاى «غاسول» و «صابونى» آمده است. به فرانسوى Saponaire officinale وSavonniere و Herbe ā foulon و Herbe ā savon و به انگليسى Soapwort و Bouncing bet گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Caryophyllaceae نام علمى آن Saponaria officinalis L. و مترادف آن S. vulgaris Pall. و S. hybrida Mill. مىباشد.مشخصاتغاسول گياهى است علفى، چندساله، كوچك كه بلندى آن تا نيم متر است. گلهاى آن به رنگ حنائى يا صورتى است. برگهاى آن متقابل، ساقه آغوش، مثلثىشكل و نوكتيز و كمى دراز مىباشد. ميوۀ آن كپسولى است كه تعداد زيادى دانه به رنگ قرمز در آن قرار دارد. در ساقه زيرزمينى اين گياه در حدود ٣۵ - ٣٠ درصد مادۀ صابونى يافت مىشود.اين گياه در كنار گودالها و در داخل پرچينها و در مزارع مىرويد. در مناطق مختلف اروپا و بخصوص در فرانسه انتشار دارد. در ايران تا به حال شناسايى نشده است. در چين و ژاپن اين گياه به عنوان گياه دارويى مفيدى كاشته و تكثير مىشود.تركيبات شيميايىاز نظر تركيبات شيميايى در برگهاى اين گياه وجود ساپونارين ١ تأييد شده است [كاريونه و كيمورا]. و در ريشۀ آن ٣۵ - ٣٠ درصد از يك نوع مادۀ صابونى وجود دارد.خواص-كاربرددر چين از ريشۀ اين گياه براى معالجۀ سيفيليس و همچنين درمان بيمارىهاى مزمن پوستى استفاده مىشود [ليو]. سابقا از خيسكردۀ ريشۀ گياه يا به عبارت بهتر گرد ريشۀ گياه كه در آب كف مىكند براى شستن و پاك كردن چرك لباسهاى برخى پارچههاى ابريشمى و پارچههايى كه با الياف شكننده تهيه مىشوند، استفاده مىشده است.در مورد ريشه مناسب است كه از ريشۀ گياه ۵ - ۴ ساله استفاده شود. اين ريشه نسبتا ضخيم داراى رنگ قهوهاى قرمز است و پوست آن به آسانى جدا مىشود و پس از مقشه نمودن آن را به قطعات كوچكى خرد كرده، خشك و نگهدارى مىنمايند. از نظر دارويى اين ريشه خواصى نظير ريشۀ گونه S. vaccaria دارد و در موارد روماتيسم، نقرس، بيمارىهاى پوست و براى رفع كمخونى دختران جوان مؤثر است.براى تهيۀ دمكرده يا جوشاندۀ آن ۴٠ - ٣٠ گرم گرد ريشه را در هزار گرم آب جوش دم كردم و يا مىجوشانند هر روز ٢ - ١ ليوان براى تصفيۀ خون مىخورند. ممكن است در مايع جوشانده كمى شكر مخلوط شود. از برگهاى گياه در استعمال داخلى مصرف نمىشود. ١ ) . Saponarin, ...ادامه مطلب
چوبكتعدادى از گياهان هستند كه سابقا از ريشۀ آنها به علت داشتن مادۀ ساپونين براى شستن و تميز كردن لباس مانند صابون استفاده مىكردهاند. اين گياهان از خانوادۀ Caryophyllaceae مىباشند. تعدادى از آنها كه به صورت درختچه و داراى ريشۀ ضخيمى هستند و بيشتر در ايران مىرويند از جنس Acanthophyllum و تعدادى ديگر كه يكساله و چندساله ولى علفى مىباشند از جنس Saponaria هستند كه بيشتر در اروپا مىرويند و تكوتوك از دستۀ دوم در ايران نيز ديده مىشود.بهطور كلى اينگونه گياهان به فارسى در مناطق مختلف ايران با نامهاى «چوبك» ، «چوبك اشنان» و «چوبه» و «آذربو» و در همدان به اصطلاح محلى «اسپرون» و در آذربايجان و در كردستان «چوغان» و در ساير مناطق «فلار» و «گليمشوى» ناميده مىشوند. در كتب طب سنتى با نامهاى عربى آن «غاسول» ، «عرطنيثا» ، «صابونيه» ، «عرطنيثه» (بيخ گياه) و «سطرونيون» نامبرده مىشود. به فرانسوى بهطور كلى Saponaire و به انگليسى Soapwort نامند.نام علمى چند گونه از درختچههاى اين خانواده كه در ايران در مناطق مختلف مىرويند و سابقا در دهات ريشۀ آنها را خشك و آسياب كرده و به جاى صابون مصرف مىكردند، عبارتاند از: ١ . Acanthophyllum squarrosum Boiss. -درختچۀ كوچكى است كبودرنگ، كركدار خزى، در دامنههاى جنوبى البرز تا جلفا و تبريز، در اراك، همدان، اصفهان، يزد، خراسان و بلوچستان انتشار دارد. گلهاى آن سفيد يا صورتى و داراى ريشههاى ضخيم است. ٢ . Acantophyllum microcephalum Boiss. -اين درختچه در دامنههاى جنوبى البرز در شاهرود ديده مىشود. برگهاى آن نخلىشكل، گلها كوچك با كاسه مخروطى و جام سفيد. ٣ . Acanthophyllum gracilis Bge. -درختچۀ كوچكى است كه در مناطق شاهرود و خراسان ديده مىشود. ۴ . Acanthophyllum glandulosum Bge. -درختچۀ كوچكى است كه كمى كركدار و چسبناك در منطقۀ شاهرود و دامنههاى شرقى البرز ديده مىشود. برگهاى آن ريز، روى برگها شياردار و پشت آن برجسته و گلهاى آن سفيد است. ۵ . A. fontanesil Boiss. -درختچهاى است با كركهاى ريز، برگهاى كشيده، در ارتفاعات جبال دنا مىرويد. ۶ . A. crassifolium Boiss. -درختچۀ كوچكى است كه در دامنههاى نيمخشك جنوبى البرز، درّۀ جاجرود، بومهن، اراك، همدان، فارس و كهكيلويه مىرويد. ٧ . A. bracteatum Boiss. -درختچۀ كوچكى است پوست آن به رنگ كبود، صاف يا, ...ادامه مطلب