در كتب طب سنتى با نامهاى «مازريون» و «هفت برگ» و «خامالا» و «خاماليوس» و «زيتون الارض» نامبرده مىشود. نام محلى آن در ارتفاعات نوشهر «مرخا» مىباشد. به فرانسوى Daphne و Bois de Garou و le Daphne morillon و Mezereon و Bois joli و Bois gentil و به انگليسى Mezerum و Mezereon و February daphne وDwarf laurel و Spurge olive گفته مىشود. گياهى است از خانوادۀ Thymelaeaceae نام علمى آن Daphne mezereum L. و مترادفهاى آن Thymelaea Praecox Gilib. و Thymelaea mezereum Scop. مىباشد.
ديوسكوريدس اين گياه را «كاملايا» ناميده است. كلمۀ Daphne اصطلاح يونانى براى درخت برگ بو مىباشد كه به جنس مازريون منتقل شده است.
مازريون درختچهاى است كوتاه كه بلندى آن تا ۵ / ١ متر مىباشد در حد درختچه سماق. برگهاى آن بيضى دراز از دو سر باريك، رنگ زير برگ سبز غبارى است كه سفيد به نظر مىرسد. گلهاى آن قرمز ارغوانى و بندرت سفيد، معطّر كه بهطور مجتمع در امتداد قسمت انتهايى محور شاخۀ گلدهنده در اواخر زمستان و اوايل بهار ظاهر مىشود و برگها معمولا پس از ظهور گلها مىرويند. اين درختچه به سبب گلهاى زيبا و در عين حال زودرس خارج فصل كه دارد، در گلكارى و باغچه كاشته مىشود.
ميوۀ آن قرمز كوچك تخممرغىشكل و سمّى است. تكثير آن از طريق قلمههاى تابستانى نارس است كه در ماسه و پيت ١ كاشته مىشود و ريشه مىدهد. آن را از طريق كاشت تخم نيز تكثير مىكنند. اين گياه در اروپا و آسيا بهطور خودرو مىرويد. در ايران در مناطق مختلف شمال غرب كشور و در جنگلهاى طالش و كلاردشت و دينوچال و گلندرود و زير آب بهطور وحشى ديده مىشود و ضمنا در شهرها براى گل زيباى آن پرورش داده مىشود. معمولا به قطعات پوست نازك درختچه دافنه «گارو» گفته مىشود. خيلى سخت است در سطح آن خالهاى سفيد كوچكى ديده مىشود، رنگ چوب داخل آن زرد مايل به سفيد است.
از نظر تركيبات شيميايى در پوست درختچه مازريون وجود نوعى رزين به نام مزرئين رزين ٢ و دافنين ٣ و يك قند متبلور گزارش شده است [كاريونه و كيمورا].
در ژاپن پوست درختچه را به عنوان يك جزء محرّك در داروهاى معالج روماتيسم وارد مىكنند زيرا سرخكنندۀ پوست است. ضمنا در استعمال داخلى نيز به عنوان داروى محرّك و مدّر براى معالجۀ روماتيسم مصرف دارد. در تعدادى از اسناد علمى طب سنتى ايرانى از جوشانده و شربت آن در مصرف داخلى براى دفع عوارض سيفيليس و اختلالات جلدى استفاده شده است و در تهيۀ جوشانده و شربت آن سابقا تركيبات زير توصيه مىشده است:
جوشاندۀ پوست مازريون: ۵ گرم پوست مازريون را در ١۵٠٠ گرم آب آنقدر بايد جوشاند كه پس از صاف شدن در حدود ١٠٠٠ گرم باقى بماند و پس از آن ١٠ گرم مغز ريشۀ شيرينبيان در آن بجوشانند و صاف كنند و در عرض روز فنجان فنجان براى معالجۀ سيفيليس بياشامند.
عصارۀ اترى پوست مازريون (گارو) : پوست درختچه ١ واحد، الكل ٨٠ درجه ٧ واحد و اترسولفوريك ١ واحد. پوست را نيمكوب كرده و با الكل در ظرف دپلاسمان ريخته و صافشده را در حمام ماريه تقطير كنند تا الكل آن خارج گردد و محصول را در صراحى با اتر مخلوط نمايند و مدت ٢۴ ساعت بگذارند بماند و صاف روى آن را برداشته و براى گرفتن اتر مجددا آن را در حمام ماريه تقطير نمايند و عمل تبخير را تا حد غلظت عصاره ادامه دهند. اين عصاره تاولآور است و در ساختن پوماد سرخكننده و تاولآور گارو و كاغذ آن كاربرد دارد.
شربت مازريون: ١ دسىگرم عصارۀ الكلى مازريون را در ۵٠ گرم شربت ساده مخلوط كنند و در موارد سيفيليس از ۶٠ - ۴٠ گرم در روز بخورند.
جوشانده براى معالجۀ هرپس ١ : ۶٠ گرم عشبه، ۴ گرم پوست مازريون، ۵ گرم تخم گشنيز و ۵ گرم ريشۀ شيرينبيان را در ١٠٠٠ گرم آب بجوشانند و صاف كرده، در عرض روز فنجان فنجان ميل كنند.
در عين حال كه در اكثر مدارك كهن پوست درختچه از نظر طبى مورد توجه مىباشد در معدودى از اسناد از جمله در مخزن الادويه آمده است كه اطباى سنتى ايران از نظر خواص دارويى توجه به برگ گياه نيز داشتهاند و نوشته شده كه برگ آن از نظر مسهلى خيلى قوى است و پس از خوردن آن عوارض شديد غير قابل كنترلى ايجاد مىشود و لذا بايد قبل از خوردن اصلاح و تعديل شود و پس از آن خورده شود. براى اين اصلاح دستور اين است كه برگهاى آن را به مقدار مورد نظر گرفته و تميز كرده و ۴٨ ساعت در سركه بخيسانند و در اين مدت ٣ - ٢ بار سركه آن را عوض كنند، سپس خشك كرده و كوبيده و با روغن بادام چرب و آغشته نمايند. در مواردى كه به عنوان مسهل مواد سوداوى مصرف مىشود با تربد تعديل شده و افتيمون، پوست هليله زرد، گل سرخ، ربّ ريشۀ شيرينبيان و زيرۀ كرمانى و نمك هندى با آن مخلوط كرده و بخورند و در مواردى كه به منظور مسهل زردآب و بلغم خورده شود با موادى نظير ايرسا و آسارون، عصارۀ غافث، افسنطين، سنبل الطيب، مصطكى، مرّمكى، سكبينج، نمك هندى، هليله زرد و تخم كرفس مخلوط كرده و بخورند بسيار مؤثر است و عوارضى نيز ايجاد نمىكند. در مورد ضرورت تدبير و اصلاح مازريون داستانى در كتب طب سنتى نقل مىكنند كه چون نشانهاى از روشهاى تحقيق عملى حكماى طب سنتى است براى اطلاع علاقهمندان محقق عينا در اينجا مىآوريم:
حكيم احمد تبتى در تاريخ الحكما نوشته است كه شخصى در بصره مبتلا به بيمارى استسقا بوده (البته چه نوع استسقا ذكر نشده است) و پس از سالها معالجه سرانجام بهبود نيافت و تمام اطبا منطقه او را جواب كردند. اين مرد كه از ادامۀ زندگى قطع اميد كرده بود گفت حال كه مىميرم چه بهتر است در اين مدت كوتاه باقيمانده از عمر هرچه مىخواهم بخورم و پرهيز خردكنندهاى را كه سالهاست به من تحميل شده بشكنم. اين مرد آزاد گذارده شد و اطبا نيز كه از معالجۀ او مأيوس بودند به او اجازه دادند هرچه مىخواهد بخورد. آن مرد گفت كه او را در كوچه و كنار محل عبور عمومى بگذارند تا از چيزهايى كه در بازار براى فروش عرضه مىشود آنچه كه دلش مىخواهد انتخاب كرده بخرد و بخورد و چنان كردند. اتفاقا اولين فروشندهاى كه از آن محل عبور مىكرد ملخ پخته مىفروخت و در مرد ميل وافرى بخوردن ملخ پخته ايجاد شد و از اين ملخ پخته خريد و خورد. پس از ساعتى معده او منقلب شد و شروع كرد به كار كردن و اين اسهال ادامه يافت و تا چندين ساعت در اثر اين اسهال آنقدر آب زرد متعفن از شكم او بيرون آمد كه هيچكس باور نمىكرد آن همه مايع در شكم او بوده است. و پس از آن بتدريج و بسرعت استسقاى او شفا يافت و نجات پيدا كرد. وقتى اين خبر عجيب به گوش اطبايى كه از علاج او دست شسته بودند، رسيد همه حيران و متعجب كه چه ارتباطى ممكن است بين ملخ پخته و خاصيت مسهلى شديد زردآب باشد. زيرا اصولا ملخ پخته قابض است و قاعدتا بايد عكس اين عمل رخ داده باشد و هيچ نوع ارتباط منطقى بين خاصيت ملخ پخته و رفع بيمارى استسقا به نظرشان نمىآمد. يكى از اطبا كه اهل تحقيق و بررسى بود موضوع را دنبال كرد و به فروشنده ملخ پخته مراجعه نمود و از او پرسشهايى كرد كه اين ملخها را از كجا صيد كرده است، شرايط آن منطقه و گياهان آن محل چيست. فروشنده گفت اين ملخها را از محلى صيد كردهام كه تقريبا گياه غالب آن منطقه درختچههاى مازريون است و چيز ديگرى نمىرويد و خوراك اين ملخها فقط برگهاى مازريون بوده است. طبيب محقق با شنيدن اين اطلاعات به ريشۀ ماجرا پى برد زيرا مىدانست برگ مازريون خاصيت مسهلى دارد ولى خاصيت آن به قدرى شديد و قوى است كه اگر بدون اصلاح و تدبير و تعديل تا ۴ گرم آن خورده شود آنقدر اسهال ايجاد مىكند كه بند آوردن آن از اختيار خارج مىشود و به همين دليل برگ را قبل از خوردن اصلاح و تدبير مىكنند و پس از آن مىخورند و برگهايى را كه ملخها خورده بودند در جريان دو نوع اصلاح و تعديل و كاهش شدت خاصيت مسهلى قرار گرفته اول اينكه در شكم ملخ در جريان تبديل و تبدلات عصير هاضمه ملخ قرار گرفته و مقدارى از حدّت آن كاسته شده است و پس از آن در مرحله پختن در آب جوش پخته شده و مجددا تعديل گرديده است و به اين ترتيب خوردن ملخ پختهها اينچنين شكل شفابخش بخود گرفته است.
از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى مازريون خيلى گرم و خشك است و از نظر خواص معتقدند كه دمكردۀ برگ آن اگر مضمضه شود، مسكّن درد دندان است. مسهل زردآب و دافع كرم كدو و كرم معده مىباشد و براى استسقاء لحمى ١ ، استسقاى زقى (نوعى استسقا كه مايع در پردۀ صفاق شكم جمع مىشود) ، يرقان و ضعف كليه نافع است خصوصا برگ تازۀ آنكه در دوران گل درختچه چيده شود و پس از تدبير و اصلاح و خشك كردن اگر مقدار ۵ / ١ گرم از آن را در ٧۵٠ گرم آب جوش مخلوط با فودنج جبلى جوش دهند تا به ثلث برسد و صاف كرده و بياشامند، دافع كرم شكم و بخصوص كرم كدو خواهد بود. اگر ٨٠ گرم آن را در ١۵٠ گرم سركه رقيق مدت دو ماه بخيسانند و آن را ماليده و صاف كنند و دو ماه ديگر بگذارند بماند و پس از آن بياشامند براى استسقا و پاك كردن ترشحات پس از زايمان مفيد است.
اگر ٢۴ گرم آن را در ٧۵٠ گرم آب بجوشانند تا به ثلث برسد و ماليده و صاف كنند و با ٣٠ گرم روغن بادام شيرين مجددا بجوشانند آنقدر كه فقط روغن بماند امّا نسوزد، ۴ گرم تا ٢٠ گرم از اين روغن مسهل مناسب و راحتى خواهد بود. خوردن دمكردۀ آن براى عسر البول يا سخت ادرار كردن نافع است. مقدار خوراك آن در ٢ - ۵ / ١ گرم مىباشد.
خوردن برگ مازريون براى گرممزاجها مضّر است و همچنين براى اطفال و اشخاص ضعيف نبايد تجويز شود. در فصل گرما و مناطق حارّه خشك از خوردن آن بايد اجتناب شود و بههرحال در مواردى كه خورده مىشود قبلا بايد طبق دستور تعديل و تدبير اصلاح شود. مازريون شديدا براى كبد مضّر است و قىآور مىباشد و غم و اندوه مىآورد و اگر ٨ گرم آن بدون اينكه اصلاح شود خورده شود آنقدر قى و اسهالآور است كه هلاك مىكند و براى معالجۀ اين مسموميت بايد بهطور مكرر شير گاو تازه خورد و آب سرد بر بدن ريخت و همچنين با خوردن آشهاى چرب و داروهاى خيلى سرد از خطر آن جلوگيرى كرد و شيرۀ درختچه آن سمّى و مهلك است و مصرف داخلى اصولا ندارد و در استعمال خارجى ماليدن آن براى رفع لكههاى پوست مفيد است. مصرف اين گياه بايد زير نظر پزشك باشد.
توضيح: نمك هندى كه در شرح فوق به آن اشاره شد از حل كردن خاكستر حاصل از سوزاندن چند گياه در آب و پس از آن تقطير محلول و جدا كردن املاح آن و ادامه تبخير آن تا آنجا كه به صورت قوام درآيد و در آخر منعقد و خشك شود، به دست مىآيد. مادۀ خشك حاصل را مىكوبند و با نام نمك هندى در بازار عرضه مىشود. هربار ۶ - ۴ گرم از آن را در تركيبها ريخته و مصرف مىكنند.
از گونههاى مختلف دافن چند گونه ديگر كه در طب سنتى مستعمل است در ايران مىرويد كه به ذكر دو گونۀ معروف مبادرت مىشود:
١ . گونه Daphne oleoides Schreb. يا Daphne oleoides Lam. var Kurdica Bo. . اينگونه در ايران با اسامى محلى شناخته مىشود. در جبال بارز كرمان با نام «توربيد» و «توربيت» و در لرستان با نام «الف» و در برخى مناطق نيز «تورونگ» گفته مىشود.
درختچهاى است به بلندى يك متر با شاخههاى پوشيده از كرك خزى پرپشت.
برگها چرمى هميشه سبز پوشيده از كرك به ابعاد ١٢ - ٣ * ۴۵ - ١٠ ميلىمتر. گلها سفيدرنگ. ميوۀ آن نيز سرخرنگ است. اينگونه در ايران در سپيددشت لرستان، قلعه دختر و در سيرجان و جبال بارز كرمان مىرويد.
گياهى است سمّى در هند از ريشۀ آن به عنوان مسهل مؤثرى استفاده مىشود. از برگها و پوست درخت در استعمال خارجى براى رفع ناراحتىهاى پوست به كار مىرود. دمكردۀ برگهاى آن را در موارد سوزاك مىخورند و روى آبسهها و ورمها مىريزند و مىمالند كه ورم را كاهش دهد. آزمايش شيميايى برگهاى آن كمى خاصيت ميكربكشى در مقابل مايكرو كوكوس پيوژنس واريته اورئوس نشان مىدهد.
اينگونه به فارسى «ميخك هندى» و به انگليسى Winter daphne گفته مىشود، نام علمى آن Daphne odora Thunb. var alba Hemsl. و مترادف آن Daphne indica Loisel. non L. مىباشد.
درختچهاى است بومى چين و ژاپن. هميشه سبز، زيبا با برگهاى سبز تيره و يشمىرنگ. گلهاى آن سفيد و معطّر و در اوايل ارديبهشت شكفته مىشود. در ايران به صورت گل داخل ساختمان پرورش داده مىشود زيرا در مقابل سرما نابردبار است.
در باغهاى شمال ايران در خارج از گلخانه نيز دوام مىآورد. باغبانها آن را ميخك هندى مىنامند.
از نظر تركيبات شيميايى داراى دافنين مىباشد.
در چين از جوشاندۀ ريشه و برگهاى درختچه ميخك هندى براى معالجۀ لارنژيت و ناراحتى حنجره ١ [روا]. و زخم گلو و به صورت شستوشو براى تاولهاى آبله به كار مىرود [هوپر]. براى التيام ورم پستان ٢ كاربرد دارد [استوارت].
اين گياهان سمّى هستند و در صورت ضرورت مصرف بايد زير نظر پزشك استفاده شود.
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 826