به فارسى و در كتب طب سنتى با نامهاى «شاهبيزك» و «بلاّدون» و «بلادانه» گفته مىشود. در كتب طب سنتى گياه لفّاح را نيز با نام شاهبيزك ذكر مىكنند كه نبايد با بلاّدون اشتباه شود. البته هر دو گياه سمّى قوى و از يك خانواده هستند ولى بههرحال دو گياه كاملا متفاوت مىباشند. به فرانسوى Belladone و Belle-dame و به انگليسىBelladonna و Deadly nighushade گويند. گياهى است از خانوادۀ Solanaceae نام علمى آن Atropa belladonna L. و مترادفهاى آن A. acuminata Royl. و A. lethalis Salisb. مىباشد.
توضيح: دانشمندان گياهشناس هندى در مدارك فنىگونه A. acuminata Roule ex Lindley را به نام بلاّدون هندى ) Indian belladonna( و گونه A. Blladonna L.
را به نام بلاّدون اروپايى دو گونه جدا و مستقل طبقهبندى مىنمايند با اينكه از نظر خواص و تركيبات شيميايى تشابه كامل دارند.
بلاّدون گياهى است چندساله و علفى، ارتفاع ساقۀ آن تا ۵ / ١ متر مىرسد. برگهاى آن متناوب به رنگ سبز تيره بيضىشكل، نوكتيز و ابعاد آنها متغير و غير مساوى است. گلهاى آن درشت منفرد، آويزان، به شكل زنگوله كه جام آنها به رنگ قرمز قهوهاى و لبۀ خارجى آن پنج قسمت كوتاه، نوكتيز و مثلثشكل كه نوك آنها به طرف خارج است، دارد (شبيه گل انار) و در تابستان ظاهر مىشود.
ميوۀ آن كروى كمى پهن و شلجمى ابتدا سبزرنگ و سپس قرمز و پس از رسيدن كامل تقريبا سياهرنگ مىشود. از نظر ابعاد كوچكتر از آلوبالو و شبيه به آن است ولى مانند ساير ميوههاى خانوادۀ بادنجان داراى تعداد زيادى تخم مىباشد (در شكل ملاحظه فرماييد) . طعم آن كمى شيرين و ريشۀ آن دراز ضخيم و گوشتى به رنگ سبز كثيف است. بلاّدون در ارتفاعات كوهها و در امتداد پرچينها و در جنگلهاى شاخهزار مىرويد. اين گياه بهطور وحشى در مناطق مختلف اروپا و آسيا بخصوص هند و ايران انتشار دارد و در برخى مناطق براى تهيۀ مادۀ سمّى آن كاشته مىشود. در ايران در مناطق شمالى ايران، در كوهستانات جلفگ، گرگان و مازندران و در گيلان در طوالش و اسالم و در راه اسالم به خلخال در ارتفاعات ١۵٠٠ مترى و در گردنه حيران بهطور وحشى ديده مىشود. تكثير بلاّدون از طريق كاشت بذر يا قلمه و يا كاشتن قسمتى از ساقۀ زيرزمينى كه ساقه هوايى مستقل دارد، انجام مىگيرد. ريشۀ گياه براى مصارف درمانى معمولا از گياه دوساله تهيه مىشود كه به قدر كافى رشد كرده باشد و پس از تميز كردن و خشك كردن آماده مصرف است.
برگ بلاّدون را در اواخر بهار كه گلها در شرف پژمرده شدن هستند، مىچينند زيرا در اين موقع داراى حد اكثر آلكالوئيد است. و ميوۀ آن نيز به صورت سبز براى استخراج مادۀ رنگى كه به كار نقاشى مىخورد، چيده مىشود. ولى براى مصارف دارويى ميوۀ كاملا رسيدۀ سياهرنگ آن چيده مىشود. ميوه را پس از چيدن تا هنوز نرم است از دانههاى آن جدا مىسازند زيرا مصرف گوشت آن به تنهايى مصرف خاصى دارد. اصولا در مصارف درمانى از برگ، ميوه، ريشه، تخم گياه بلاّدون استفاده مىشود و هريك موارد مصرف خاصى دارند.
از نظر تركيبات شيميايى در گياه بلاّدون بهطور عمده آلكالوئيدهاى آتروپين و هيوسيامين و كمى از ساير انواع آلكالوئيدها مشخص شده است. بهطور متوسط در برگهاى گياه در حدود ۴ / ٠ درصد از جمع آلكالوئيدها بر مبناى هيوسيامين وجود دارد و بهطور متوسط در حدود ۶۶ / ٠ - ۶ / ٠ درصد آلكالوئيدها بر مبناى هيوسيامين در ريشۀ آن يافت مىشود. علاوه بر دو آلكالوئيد عمدۀ فوق مقادير كمى از ساير آلكالوئيدها (مانند بلادونين ١ و. . .) و همچنين بتا-متيل-اسكولتين ٢ (اسكوپولتين ٣ و كريزاتروپيك اسيد ۴ ) و مقدار كمى از بازهاى فرّار و پيريدين و بالاخره ساير مواد از قبيل مواد رزينى و نشاسته و. . . وجود دارد ]G. I. M. P[.
در گزارش بررسىهاى ديگرى آمده است كه مقدار كلى آلكالوئيد گياه در ارتباط با مراحل رشد گياه متغير است. در دوران گلدهى كم است و در دورانى كه ميوهها سبز و نارس هستند حد اكثر مقدار آلكالوئيد وجود دارد. مقدار آلكالوئيدهاى موجود در برگ با فاصلۀ بين بوتههاى گياه در مزرعه ارتباط دارد. در مواردى كه اين فاصله ٣٠ سانتىمتر باشد ٢١ درصد بيشتر در برگها آلكالوئيد توليد مىشود تا زمانى كه بدون فاصله و يا با فاصلۀ كم كاشته شده باشد.
آزمايش ديگرى نشان مىدهد كه آلكالوئيد جديدى به نام كوسكوهيگرين ۵ در آن مشخص شده است. از جوانه يا تخم در حال جوانه زدن و نهالهاى كوچك گياه يك آلكالوئيدى به نام بلاردين گرفته شده است در اين مرحله از رشد گياه، ساير آلكالوئيدهاى معمولى در گياه وجود ندارد ]S. G. I. M. P[ .
در خانوادۀ گياهان سولاناسه تعداد زيادى گياه هستند و تعدادى از آنها در طب گياهى به عنوان دارو استعمال مىشوند. برخى از آنها به شدت سمّى و مخدّر هستند، نظير بلاّدون، تاتوره بنگ (شاهدانه) ، تنباكو، مهرگياه يا لفّاح و بعضى از آنها سمّى نيستند ولى همگى مخدّر هستند، مانند عروسك پس پرده، ياسمن برى يا تاجريزى پيچ و. . . سرانجام تعدادى از آنها از سبزيجات خوراكى هستند مانند تاجريزى، سيبزمينى، بادنجان، گوجهفرنگى و. . . كه آنها نيز بههرحال داراى مقدارى از انواع سموم مخدّر مىباشند و بايد در خوردن آنها دقتهاى لازم را انجام داد، مثلا از نظر رسيده بودن و يا در مورد بادنجان علاوه بر رسيده بودن ميوه بايد قبل از طبخ آن قطعهقطعه كرد و نمك پاشيد و مدتى گذاشت كه آب سياه محتوى آلكالوئيد سمّى سولانين آن بيرون رود، كه در بخش هر گياه مشروحا ذكر شده است. ولى به طور كلى وقتى صحبت از گياهان سمى خانواده سولاناسه مىشود منظور بلاّدون، بنگ، لفّاح و تاتوره است كه در اين رديف تاتوره از سايرين از نظر سميت قوىتر مىباشد و شاهدانه از همه ضعيفتر است. Haginawa & Harada معتقدند كه گياهان بلاّدون و تاتورۀ علفى و بنگدانه (بنج) هر سه در يك رديف به عنوان ضد اسپاسم در طب سنتى به كار مىروند. بين گياهان فوق گياه بلاّدون آلكالوئيد بيشترى دارد و در عين حال سميت آن كم و تأثير اسپاسم بودن آن نيز خيلى قوى است. بنابراين بين گياهان فوق كه همه داراى هيوسيامين هستند، بلاّدون مفيدترين و بهترين است. تاتوره از نظر خاصيت ضد اسپاسم مشابه بلاّدون مىباشد ولى سميت تاتوره بيشتر و قوىتر است. گياه بنگدانه يا هيوسياموس داراى آلكالوئيد كمتر و خاصيت ضد اسپاسم خيلى ضعيف ولى سميّت قوى است و به اين علت است كه در چين از بلاّدون، با اينكه آلكالوئيد زيادى دارد ولى در عين حال سميت آن نسبت به مقدار آلكالوئيد آن زياد نيست به عنوان ضد اسپاسم و ضد تشنج قوى استفاده مىشود. بههرحال بين گياهانى كه داراى هيوسيامين هستند، بلاّدون از نظر دارويى بهترين است ولى توجه شود كه بههرحال سمّى است و مصرف آن بايد زير نظر پزشك و در حد مجاز باشد.
بلاّدون را سابقا در مازندران «جمشيدكش» نيز مىگفتهاند زيرا ظاهرا جمشيدنامى، مقدار زيادى از ميوۀ بلاّدون را به جاى گيلاس خورده و همين مسئله باعث مسموميت و مرگ او شده است. بلاّدون در طب سنتى به مصارف داخلى و خارجى مىرسد و براى تسكين دردهايى كه با بسيارى از بيمارىها همراه است به مقدار مجاز با نظر پزشك تجويز مىشود و در دفع و تسكين سياهسرفه و براى رفع انقباضهاى تشنجى بعضى اعضا مانند عنق رحم و مقعد و مجراى بول و همچنين در بسيارى از دملها به منظور سر باز كردن آن استعمال مىشود. و ضمنا در مواردى براى دردهاى سرطانى، صرع، جنون، كزاز، آسم و روماتيسم مفصلى و دلپيچههاى توأم با درد و اسهال خونى به ميزان محدود و مجاز تجويز مىشود. از بلاّدون براى گشاد كردن مردمك چشم نيز استفاده مىشود [موزيگ و شرام].
توجه: فرآوردههاى سمّى گياهان خانوادۀ سولاناسه مانند بلاّدون با فرآوردههاى دارويى يد و كلر ناسازگار هستند و در موقع مصرف داخلى بايد به اين نكته توجه شود.
در مواردى كه در اثر خوردن گياهان خانوادۀ سولاناسه مسموميت ايجاد شده باشد بايد فورا به پزشك مراجعه شود و تا رسيدن پزشك از نظر كمكهاى اوليه بايد سعى كرد با كمك قى و اسهال مواد سمّى را از معده خارج نموده و براى خنثى كردن مقدارى از سمّ كه خارج نشده است از آب يدوره استفاده نمود و در آخر با خوردن چاى يا قهوۀ خوب دمشده، تسكين داد و بهترين پادزهر براى سموم گياهان خانوادۀ سولاناسه ترياك است زيرا تأثير آن ضد و خنثىكنندۀ سموم سولاناسه مىباشد كه البته از نظر مقدار مصرف و موقع مصرف بايد با نظر پزشك عمل شود.
روش تهيۀ گرد بلاّدون: برگ بلاّدون را به مقدار مورد نظر گرفته و در گرمخانه ۴٠ درجۀ سانتىگراد خشكانيده و نرم بكوبند و از الك داروسازى نمرۀ ١٢٠ ردّ كنند كه اقلا ۴ / ٣ آن ردّ شود. از اين گرد به مقدار ١٠ - ۵ ميلىگرم مخلوط با قند كوبيده و مصرف شود، اين گرد مخدّر و ضد تشنج است. اگر ۵ - ٢ سانتىگرم از گرد برگ بلاّدون را صبح ناشتا با كمى آب سرد بخورند در اثر رخوتى كه در عضلات روده ايجاد مىكند، موجب لينت مزاج مىشود.
روش تهيۀ گرد ريشۀ بلاّدون: ريشۀ بلاّدون را گرفته قطعهقطعه كرده در گرمخانه بخشكانند و نرم كوبيده از الك داروسازى نمرۀ ١۴٠ ردّ كنند. از اين گرد هم به مقدار ۵ تا ١٠ ميلىگرم بسته به سن و نيرومندى شخص مصرف مىشود كه مخدّر و ضد تشنج است.
روش تهيۀ عصارۀ الكلى ريشۀ بلاّدون: گرد كوبيدۀ ريشۀ بلاّدون ١ واحد، الكل ۶٠ درجه ۶ واحد و آب مقطر به مقدار كافى. ريشه را در نصف الكل به مدت ۶ ساعت بخيسانند و با فشار صاف كنند و نصف ديگر الكل را روى تفاله ريخته ۶ ساعت بگذارند بماند و صاف كنند و اين دو صافشده را باهم مخلوط نموده و از طريق تقطير، الكل آن را بگيرند و در حمام ماريه در حد غلظت شربت رقيقى، آن را قوام آورند و آن را با ۴ برابر وزنش آب مقطر سرد مخلوط و صاف كنند و اين صاف را مجددا در حمام ماريه قوام آورند.
روش تهيه شربت بلاّدون: تنطور بلاّدون ٧۵ گرم، شربت ساده ٩٢۵ گرم و مطابق معمول شربت سازند. مقدار خوراك از اين شربت ٢٠ - ١٠ گرم است كه در يك پوسيون مخلوط كرده بخورند.
روش تهيه تنطور بلاّدون: برگ بلاّدون يك واحد، الكل ۶٠ درجه ۵ واحد، برگ را نيمكوب كرده و مدت ١٠ روز در الكل بخيسانند و با فشار صاف كنند.
گياه ديگرى از خانوادۀ Solanaceae در ايران مىرويد كه برگهاى آن شبيه تاتوره است. نام علمى آن: Nicanda physaloides Gaertn. و مترادف آن Atropa physaloides L. و Physalis daturaefolia Lam. مىباشد. گياهى است علفى، يكساله به بلندى ٣ / ١ - ۵ / ٠ متر. ساقۀ آن صاف، بىكرك، برگهاى آن متناوب با دمبرگ، دندانهدار يا با بريدگىهاى كمعمق است. گلهاى آن منفرد و به رنگ آبى است.
اين گياه در مناطق مختلف پرو مىرويد. در ايران نيز در سواحل درياى خزر و بندر گز ديده مىشود.
از نظر تركيبات شيميايى از عصارۀ الكلى گياه تازه در حدود ۶۵ / ٠ درصد يك مادۀ تلخ به نام نيكاندرين استخراج مىشود. از نظر خواص مدّر است و از جوشاندۀ گياه براى كشتن شپش استفاده مىشود.
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 542