تلافي، نوعي قدرت نمايي:
امروزه در علم روانكاوي ثابت شده است كه بسيارياز رفتارهاي آدمي نتيجه و بازتاب محرومیتها و شکستهای او در عرصه زندگي است.
كم نيستند مردان و زنان عقدهای كه پيوسته در محلكار و خـانـه، ديـگـران را اسير محرومیتهایی میسازند كه خود مدتها پيش، از آن رنجیدهاند.
اگر اين عـامـل زبـان گويايي براي افشاگري داشتمعلوم میشد كه شمار اين قبيل افراد در جامعه كم نـيست و كمابيش در همه گروههای مردميافت میشوند، هر چند میپذیریم كه در افراد پاکتر و مهذب، با توجه به مراتب پاكيآنها، كمتر است.
در زندگي زناشويي نيز چنين است.
انسان نمیتواند كسي را دوست داشته باشد كه بهوي علاقه نـدارد و در نزد كسي اظهار فروتني كند كه تكبر میفروشد.
حتي افراد ترجيح میدهند هيچ گاه بـه كـسـي كهمفهوم محبت را نمیفهمد محبت نكنند و مهر ورزي خويش را نثار كسي كنند كه اگر توان جبراننيز ندارد لااقل ارزش آن را بداند و زباني سپاسگزار داشته باشد.
زن و مـرد نـيز چنيناند.
هر دو مشتاق قدرداني يكديگرند و دوست دارند طرفمقابلشان مقام و ارزش آنها را بداند و آن را به زبان آورد.
براي زن رنج آور است اگر تصور كند كه وجود او نزدشوهر ارزشي ندارد و وي را فقط براي انجام امـور خـانه میخواهد.
گويي در جهان بيني مرد، زن موجودي طفيلي است كهوظيفه دارد عمر خـود را وقف نظافت زندگي مرد و خاموش ساختن آتش شهوت او گرداند و تنهاحق او اين است كـه ظهر و شب از غذايي كه براي اعضاي خانه تهيه كرده، رفع گرسنگي كندتا قوت داشته باشد كار طاقتفرسای روز بعد را انجام دهد، بدون اينكه از او تشكر شودو كارش را ارج نهند.
گويي او هرچه كرده اندكي است از وظیفهای بزرگتر!حال چگونه میتوان انتظار داشت زني كه در طول روز مورد تحقير و سرزنش شوهر قرار گرفتهشـب هـنگام با آغوش باز مشتاق همبستری باشد! او حتي حاضر نيست چنين مردي را ببيندتا چه رسد به اينكه خود را در آغوشش جاي دهد.
حضرت رسول گرامي اسلام (ص) میفرماید: ايضرب احدكمالمرئة ثم يظل معانقها.
آيـا [سـزاوار اسـت] كـه شـمـا زنـان را [در روز]كـتـك میزنید و آنـگـاه [در شـب] بـه آغوش میکشید!؟
از يك نظر تاکید اسلام بر بزرگداشت زن، هم برايرعايت حقوق اوست و هم براي اينكه مرد در نـزد زن جايگاهي بلند يابد، زيرا هرگاه مردبه زن احترام ننهد پيش از آنكه بر اثر اين بي احترامي، زن كـوچـك شود مرد است كه درنظر زن بي شخصيت میگردد.
در واقع احترام به زن كمك به حـفـظ هويت خود مرداست، زيرا هيچ چيز به اندازه بي احترامي به زن، مرد را در نگاه او بي مقدار نمیکند.
اشـتـبـاه شـمـاري از افـراد ايـن اسـت كه فكرمیکنند طبيعت تقاضاي هم آغوشي در زن و مرد يـكـسـان اسـت.
مرد ممكن است همسرش را از دهها نظر نپسندد، اماهمين كه او را در کام دهی موفق ببيند وي را بـراي همبستری و ارضاي تمايلاتش بپسنددو به آميزش با او رغبت تمام داشته باشد.
چـنـيـن زنـي بـا همه نقصها حتي اگر هنري در تحريكشوهر نداشته باشد، همين كه زن است، خـواستني است.
براي همين میگویند معمولاً بي ميلي مرد به علتكمبود قواي جنسي است نه بیعلاقگی.
يعني در صورت بهرهمند بودن از قواي جنسي، حتياگر به دلايلي از زنش رنجيده خاطر و يا نسبت به وي بي علاقه باشد، باز هم به برقراريرابطه با او خرسند است.
امـا در مـورد زن چـنـيـن نيست.
زن دوست دارد مردي او را در آغوش گيرد كه از ديگرصفات انساني و همسرداري بهرهمند باشد، مردي كه او را دوست داشته باشد و به شخصيتشاحترام نهد و به خواستههای معقولش حتي اگر در بر آورده ساختن آنها ناتوان باشد تـوجهكند.
از اين رو تمايل ندارد به مردي كام دهد كه محبوباو نيست.
اين بي رغبتي بر خود زن آثار نا مطلوبي دارد وليسخن در «واقعيت داشتن» آن است نه خوب يا بد بودن آن.
بـا در نـظـر گـرفـتـن هـمـه ايـن مسائل میخواهیمبگوييم زنان بي احترامیهایی را كه پيوسته از شوهرانشان میبینند با سرد مزاجي و بیعلاقگیبه آميزش تلافي میکنند و استدلالشان چنين اسـت كـه اگـر مـا وجـودي خـواستني هستيم،پس چرا بايد در خانه براي کوچکترین خطا مورد مؤاخذه و ناسپاسي قرار گيريم! آيا وظيفهزن تنها انجام كار خانه و رسيدگي به نظافت و پرورش بچهها و تهيه غذاست و تازه در مقابلاين همه احسان، در نگاه مردان موجوداتي ضعيف، شرور و فتنه جو قلمداد شويم؟ بانوي خانهداريضمن گلايه از شوهرش اظهار داشته است: مدت هفده سال است ازدواج کردهام و سه فرزند دارم.
تقریباً دوازده سال به تقاضاي شوهرم قرص ضـد بـارداريمـصرف کردهام و هم اينك گذشته از آثار نامطلوب اين قرصها احساس میکنم به آمـيزشهيچ علاقهای ندارم.
شايد علت اين بیعلاقگی همان بي توجهي شوهرم باشدكه كمتر به خـواسـته من توجه میکرد.
گاهي او دو سه هفته به سفر میرفت و تنها يك هفتهپيش من بود و مـن ناچار بودم همه آن چند هفته را قرص بخورم تا دوره استفاده از قرصهامنظم باشد و براي آن يـك هـفته دچار بارداري ناخواسته نشويم.
حال پس از سالها تصور میکنم شوهرم جانب انصافرا هـيـچ مـراعـات نـكـرده و تـنـها لذت زودگذر خود را در نظر گرفته است.
براي همين تصميم گرفتهام به مدت همان سالها كهمن تسليم خواسته اشتباه او بودم، اختيار امر آميزش به دست من باشد.
ايـن در حـالـي اسـت كـه گاهي تلافیها به موجبدر نظر نگرفتن تقاضاها و نیازمندیهاست.
زن میبیند همسرش به هيچ يك از نيازهاي جسمي وروحي او توجه نمیکند ولي همچنان از وي انـتـظـار همبستری دارد! اينجاست كه در صددنوعي انتقام جویی بر میآید و تصميم میگیرد قدرت او را در هم بشكند و به اظهار ناتوانيوادارش سازد.
گويي با اين عمل به وي میگوید اگر آنجا تو قدرتزور آزمايي داشتي اينجا عرصه قدرت نمايي من است.
در حـقـيـقت اين سرد مزاجي و بي ميلي ريشه در فرهنگافراد دارد كه زن را بي مقدار و ضعيف معرفي میکنند.
اين كوچك پنداري، زن را بر آن میدارد در آنجاكه میتواند، زور را تحمل نكند و قـدرت خود را علني سازد و حريف را شكست دهد و به ويثابت كند كه قدرت نماییهایش همه تو خـالـي اسـت، زيـرا در هـر حال نيازمند همراهياوست و بدون وجود او درماندهای است كه حتي نمیتواند طبیعیترین و حیاتیترین غریزهاشرا ارضا كند.
پـيشنهاد ما اين است كه اگر احساس میکنید در زندگيبا چنين مشكلي روبرو هستيد هر چه زودتـر در رفتار و عقايد خود تجديد نظر كنيد.
شما میتوانید با تحريك حس احترام جويي، همسر خـودرا با خویش هـمراه سازيد.
زنان پيش از آنكه با فشار و لجبازي سر به راه شوندبا احترام و محبت مطيع میگردند.
و شايد سر فرمايش آخرين برگزيده خدا، محمد (ص)نيز همين باشد كه فرمود: زنـان هـمـچون دنده كج پهلويند كه اگر بخواهي آنها را راستكني، میشکنند و چون با همين حال با آنان مدارا كني، از آنها نفع خواهي برد.
ايـن حـديث گوياي ضعف و شكستي براي زن نيست بلكهاز حقيقتي بزرگ پرده بر میدارد و آن ايـنكه: زن موجودي است كه جز شخص «هنرمند در همسرداري»نمیتواند از مواهب خدادادي وي استفاده كند.
بهزيستي با زن و بهرهمندي از او بدون به كار بستنمحبت و نرمش ميسر نيست و هر روش ديگري غير از اين، محكوم به شكست است.
در گـفـتـار بـرگـزيـدگـان الـهـي كه به روحياتبشري از همه كس داناترند هرگز بر روش خشونت آميز با زنان تاكيد نشده بلكه به عکس بهمدارا و دلجويي از ايشان فراوان سفارش شده است، تـا جـايـي كه مهرورزي به آنان علامتايمان زياد شخص و محبتش به خاندان پيامبر است و اينكه دوست داشتن زنان (و اظهار علاقهو شكيبايي در برابر ايشان) از اخلاق پيامبران است.
گـويند زني «حولا» نام از پيامبر گرامي اسلام پرسيد:زن چه حقي بر مرد دارد؟ آن وجود پاك فرمود: بـرادرم جـبـرئيـل چـنـدان بـه مـن دربـاره[حـقـوق] زنـان سفارش كرد كه پنداشتم مرد حق ندارد [کوچکترین كلمه توهين آميزي مثل]«اف» به او بگويد.
گفت: محمد، درباره [حقوق] زنان خـدا تـرس بـاشـيـد.
آنها رنج زندگي را تحمل میكنند و بر پايه دستورخداوند و قرآن و شريعت مـحـمـدي بـر شـما حلال شدهاند.
در مقابل اينكه تن خويش را در اختيار لذتهای شمامینهند و فرزندانتان را در اندرون خود تحمل میكنند تا آنجا كه به وقت بار نهادن گرفتاردردهاي خطرناك میشوند حـقـوق واجبي بر عهده شما دارند.
با آنها مهربان باشيد.
آنان را دلخوش بداريد تا با شما بسازند.
از آنها اظهار ناخرسندي و ملال نكنيد و...
برچسب
انزال زودرس، زود انزالی، سرد مزاجی زن، درمان سردمزاجی،بي ميلي در زنان، رفع سرد مزاجی زنان، سرد مزاجي، بی میلی در زنان، درمان سرد مزاجيزنان، درمان سرد مزاجی خانمها، دلایل سرد مزاجی زنان، درمان سردمزاجی زنان، راههایدرمان سرد مزاجی زنان، سردمزاجی زنان، سردمزاجی، علل سرد مزاجی زنان، درمان سرد مزاجی،علت سرد مزاجی زنان، درمان بی میلی زنان، درمان سرد مزاجی در زنان، سرد مزاجی در زنان،سرد مزاجی، بی میلی زنان، سرد مزاجی زنان، عوامل سرد مزاجی در زنان، علت بی میلی زنان،علت سردی زنان، علل سرد مزاجی در زنان، راه حل سرد مزاجی زنان، درمان سرد مزاجی بانوان،درمان بي ميلي زنان، دلایل بی میلی زنان، دلیل سرد مزاجی زنان، علل سردی زنان در روابطزناشویی، علت ارضا نشدن زن، سرد مزاجی زنان درمان، درمان سردی زنان، درمان زنان سردمزاج، درمان سرد مزاجی زنان،
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 328