در كتب طب سنتى با نامهاى «موز» و «طلح» آمده است. انواع آن به فرانسوى Banane و به انگليسى Banana وPlantain گويند. ميوۀ گياهى است كه گياه آن را به فرانسوى Bananier و Bananier des sages و به انگليسى Banana plant نامند. گياه آن از خانوادۀ Musaceae ، نام علمى آن Musa sapientum L. و مترادف آن Musa paradisiaca L.مىباشد.
در برخى مدارك گياهشناسى هندى نام آن را Musa paradisiaca L. var sapientum Kuntze مىنويسند.
نوعى موز با درختچۀ كوتاه كه بيشتر در هند غربى كاشته مىشود و موزهاى آن ششبر و معطر است به انگليسىPlantain گفته مىشود و نام علمى آن Musa nana و يا M. cavendishii مىباشد.
گياه موز از گياهان چندسالۀ علفى بزرگ است كه شبيه درختچه مىباشد، ولى ساقههاى آن علفى است. برگهاى آن بزرگ به طول چند متر كه قسمت تحتانى آنها لولهشده و داخل يكديگر پيچيده و تشكيل يك نوع ساقۀ كلفت را مىدهند كه در حقيقت دنبالۀ تحتانى برگهاى به هم پيچيده است. پهنۀ برگها كه به عرض ۵٠ - ٣٠ سانتىمتر است سبز روشن و برگها بهطور گروهى در انتهاى تنۀ برگى گياه چتر مىزنند و گل آذين گياه از بين برگها ظاهر مىشود و ميوۀ آن به شكل خوشۀ فشرده متشكل از دهها موز درمىآيد.
ترتيب باردهى آن به اين نحو است كه پس از هر باردهى برگها و ساقه از بين مىروند و از قسمت زيرزمينى گياه يك ساقۀ ديگرى متشكل از برگها خارج مىشود كه آن هم پس از ميوه دادن به نوبۀ خود از بين رفته جاى خود را به ساقۀ ديگرى مىدهد.
بين انواع موزهاى خوراكى سه نوع آن مورد توجه است يكى Bananier des sages يا Musa sapientum كه به انگليسىSweet plantain گفته مىشود. ميوۀ آن كوچك است و خيلى معطر و بسيار لذيذ و شيرين و دومى Bananier de paradis يا (موز بهشت) كه نام علمى آن Musa paradisiaca مىباشد و ميوۀ آن آردى است و معمولا پس از پختن خورده مىشود و در آخر (موز چين) Musa sinensis است كه در اغلب مناطق عالم به عنوان موز مرغوب كاشته مىشود و معطر و شيرين و خيلى علاقهمند دارد.
تكثير موز از طريق پاجوشهايى است كه از ريشۀ آن مىزند و همينكه اين پاجوشها به ارتفاع ٨٠ سانتىمتر رسيدند آن را جدا كرده و از فاصلۀ ٣ - ٢ متر دورتر از بوتۀ مادر مىكارند. موز بومى مناطق حاره خاور دور است و در جنوب ايران نيز ارقامى از آن كاشته مىشود. ميوۀ موز ميوهاى است استوانهاى، دراز، قوسى و بسته به نوع موز به قطر ١٢ - ٣ سانتىمتر و به طول ٣٠ - ۵ سانتىمتر.
رنگ پوست ميوه معمولا سبز مايل به زرد و زرد كه پس از رسيدن و مدتى ماندن كمى قهوهاى مىشود. در قسمت داخلى پوست، گوشت سفيد شيرين و در بعضى ارقام بسيار معطر و لذيذ واقع است. در ميوۀ موز معمولا دانه رشد ننموده و وجود ندارد. از نظر نسبت پوست و گوشت ميوه معمولا در حدود ۴٠ درصد از موز را پوست و ۶٠ درصد را گوشت تشكيل مىدهد.
از نظر تركيبات شيميايى طبق تحقيقاتى كه مؤسسۀ ملى قلب به عمل آورده در موز دو مادۀ عاملى شيميايى بسيار مقتدر به نام سروتونين ١ (كه عضلات نرم رودهها را تحريك مىكند) و نوراپينفرين ١ (كه براى معالجۀ برخى انواع بيمارىهاى قلبى به كار مىرود) وجود دارد.
در پوست ميوۀ موز در حدود ٧ / ١۴ درصد مواد خشك و ۶ / ١ درصد قند انورتى ٢ يافت مىشود.
توضيح: قند انورتى يا قند انترورتى به قند غير قابل تبلور گويند كه در اثر انورتين ٣ ايجاد مىشود. .
در يك گزارش فنى ساختمان شيميايى گوشت موز از نظر مواد مختلف در هر يك صد گرم گوشت موز، چنين آمده است:
آب ٧۴ درصد، قند ۵ / ٨ درصد، سلولز ٢ / ۴ درصد، قند غير قابل تبلور ۴ / ۶ درصد، نشاسته ٣ / ٣ درصد، مواد چرب ٣ / ٠ درصد، اسيدهاى آلى و تانن ٢ / ۴ درصد، پكتين ٢ / ٠ درصد، مواد ازته ۶ / ٠ درصد و مواد معدنى ١ / ١ درصد.
از نظر مواد معدنى و ويتامينها و ساير مواد در هريك صد گرم گوشت موز خام مواد زير موجود است:
آب ٧۴ گرم، قند و ساير هيدراتهاى كربن فوقا گفته شده است، كلسيم ٨ ميلىگرم، فسفر ٢۶ ميلىگرم، آهن ٧ / ٠ ميلىگرم، سديم ١ ميلىگرم، پتاسيم ٣٧٠ ميلىگرم، ويتامين A ١٩٠ واحد بينالمللى، تيامين ٠۵ / ٠ ميلىگرم، رايبوفلاوين ٠۶ / ٠ ميلىگرم، تيامين ٧ / ٠ ميلىگرم و ويتامين C 10 ميلىگرم.
در طب سنتى هند: موز نارس قابض است. علاوه بر دو مادۀ عاملۀ مهم به نامهاى سروتونين و نوراپينفرين كه فوقا ذكر شد در موز مادۀ دوپامين ۴ و يك كاتچولامين ۵ نامشخص وجود دارد. غلظت و مقدار اين مواد در پوست و گوشت موز متفاوت است و خواص درمانى موز در معالجۀ يبوست و زخمهاى پپتيك و يا پپتيك اولسر ۶ و ساير موارد مديون اين مواد عامل موجود در آن مىباشد.
موز ملين معتدلى است، براى اسهال ساده و اسهال خونى مفيد است و شفاى زخمهاى رودهاى را تسريع مىنمايد. گرد موز در معالجۀ اسپرو (بيمارى مزمنى كه با زخم دهان، سوء هاضمه، اسهال، مدفوع چرب، كاهش وزن و كمخونى مشخص مىشود) و براى رفع بىنظمى و اختلال در رودهها مفيد است.
ميوۀ نارس و گلهاى پختۀ موز براى بيمارى قند نافع است. شيرۀ گلهاى موز براى اسهال خونى استفاده مىشود و ساقه و ريشۀ آن براى رفع اختلالات خونى مفيد است.
خاكستر ريشه و خاكستر تمام گياه خاصيت كرمكشى دارد. از ميوۀ نارس آن همراه با داروهاى ديگرى براى معالجۀ ديابت مليتوس ١ استفاده مىشود.
در خاور دور: در چين بيشتر ريشه و شيرۀ گياه و ميوه و گل آن مصرف درمانى دارد. براى تهيۀ شيرۀ گياه تنۀ موز را سوراخ كرده و يك خيزران سوراخدار در داخل آن مىگذارند و شيره از طريق آن خارج مىشود. ريشۀ لهشدۀ موز را روى انواع زخمهاى بد و انواع كفگيرك (كاربونكل ١ ) و انواع ورمها و تومورها و براى رفع سردردهاى با تب و آفتابزدگى مىگذارند. شيرهاى كه از لهشدۀ ريشۀ موز به دست مىآيد براى معالجۀ يرقان و كاهش و تسكين تشنگى و براى معالجۀ سرخك و درد دندان و تبهاى مسرى مىخورند [رينولد و فانگ*]. و شيرهاى كه از تنۀ گياه گرفته مىشود نيز براى معالجۀ سردرد توأم با تب مفيد است و به علاوه براى تقويت مو مصرف مىشود و قىآور است.
گرد برگهاى خشك موز مخلوط با روغن كنجد يا شيرۀ زنجبيل تازه براى تحليل و رساندن ورم و دمل نافع است. اگر در مراحل اوليه پيشرفت روى جوش و كورك و دمل گذارده شود، قبل از اينكه گسترش يابد تحليل رفته و خوب مىشود.
ميوۀ موز را با بخار خشك كرده كوبيده و گرد آن را به عنوان تونيك مصرف مىنمايند. مقدار كمى از گرد گلهاى آن را با كمى نمك و آب مخلوط كرده به عنوان داروهاى آرامبخش قلبى و براى رفع دردهاى توأم با درجۀ حرارت بدن مىخورند [رينولد و فانگ*]. در هند و چين از جوانههاى انتهايى شاخهها به مادرهاى شيرده مىدهند كه ترشح شير آنها افزايش يابد. موز براى رفع ناراحتىهاى معده اسهالهاى مزمن مفيد است [پتلو*]. در اندونزى از جوشاندۀ ميوه براى قطع خونريزى استفاده مىشود و از جوشاندۀ ريشۀ آن نيز همين استفاده مىشود [هين]. در افريقا از جوشاندۀ ريشه و پوست گياه به صورت حمام گرم براى معالجۀ سرطان معده استفاده مىشود.
در برزيل از برگهاى جوان موز براى معالجۀ سرطان بينى و تومورها استفاده مىشود به اين ترتيب كه برگهاى جوان را با روغن بادام مىجوشانند و گرم مىمالند.
ميوۀ موز براى معالجۀ زخمهاى سرطانى مفيد است [والنزوئلا].
موز از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى در گرمى و سردى معتدل و ضمنا تر است. از نظر خواص معتقدند كه بطئى الهضم است و خون غليظ ايجاد مىكند و فربهكننده مىباشد. سينه را نرم مىكند. اگر گوشت موز را با سركه و آب ليمو مخلوط كنند و در مواضع كچلى و جرب و خارش به موضع بمالند مفيد است. گوشت موز براى سرفههاى خشك و خشونت حلق و مرطوب كردن معده و تحريك نيروى جنسى در گرممزاجها نافع است. ضماد برگ آن براى تحليل ورم و جراحتها و سوختگى آتش نافع مىباشد. موز نفاخ است و اسراف در خوردن آن توليد باد و گاز و خون غليظ بلغمى كرده و موجب ضعف هاضمه مىشود، خصوصا در سردمزاجها و اشخاصى كه داراى مزاج مرطوب هستند، بويژه اگر روى آن آب خورده شود. براى رفع اينگونه عوارض آن بايد پس از موز نمك خورد و در مزاجهاى سرد پس از موز مرباى زنجبيل و عسل و شكر خورده شود و در مزاجهاى گرم اگر چنين عوارضى رخ دهد، سكنجبين بخورند. خوردن موز در موقع ناشتا مضر است. بهطور كلى موز براى اشخاص گرممزاج و يبس و در مناطق گرم خشك مفيد است و مقوى و فرحآور و در اشخاص سردمزاج و ضعيف و مناطق مرطوب مضر است و ايجاد عوارض نامساعدى مىكند.
ريشۀ موز گرم و خشك است و خوردن آن كرم شكم را دفع مىكند. خاكستر پوست موز و خاكستر پوست گياه از طريق پاشيدن روى زخم براى قطع خونريزى و التيام زخم مفيدست.
نظر دانشمندان هندى اين است كه در موز بهطور مسلم يك عامل شفابخش نيرومندى وجود دارد كه براى شفاى سلولهاى فرسوده اولسرها ١ و همچنين جلوگيرى از گاستريت ٢ و التهاب معده بسيار مفيد است. اين نظر اكنون مورد تأييد اغلب محافل علمى غذادرمانى بينالمللى قرار دارد.
تعدادى از محققان مشهور و نامدار هندوستان و بريتانيا سالها از عمر خود را براى پژوهش دربارۀ آثار بيولوژيكى موز روى آستر معدۀ حيوانات صرف كردهاند و از اين تحقيقات دامنهدار نتيجه گرفتهاند كه عامل مؤثر شيميايى موجود در موز شبيه داروى شيميايى تجارتى معروف ضد اولسر به نام كاربنوكسولون ٣ اثر مىكند. با اين تفاوت كه آثار جانبى بد و ناخواستۀ كاربنوكسولون را ندارد و كاملا بىضرر است.
تحقيقات علمى متعدد ديگرى در چندين مركز پزشكى هند نشان مىدهد كه گرد موز نارس در ٧٠ درصد بيماران، زخمهاى اثنىعشر را التيام بخشيده است، در حالى كه در اين آزمونها كه با روش آزمونهاى كور دو جانبه ۴ معروف است، روشن شده كه پلاسبو ١ كه تركيب بىاثرى نظير لاكتوز مىباشد فقط ١۶ درصد اثر داشته است.
(آزمونهاى كور دو جانبه روش تحقيقاتى است كه بخصوص در پزشكى براى افزايش دقت آزمون به كار مىرود، در اين آزمونها از گروهى بيمار كه تحت مطالعه قرار مىگيرند به عدهاى داروى حقيقى مورد آزمايش داده مىشود و به عدهاى ديگر از گروه، پلاسبو يعنى داروى بىاثرى كه از نظر شكل ظاهر و حتى مزه كاملا شبيه داروى حقيقى مىباشد مىدهند. البته نه بيمار و نه پزشك هيچيك نمىدانند كه به كدام بيمار داروى حقيقى داده شده و به كدام بيمار پلاسبو و فقط محقق آمارشناس مىداند كه چطور عمل شده و اسامى بيمارانى را كه داروى حقيقى خوردهاند يادداشت نموده است. اين روش براى اين است كه آثار روانى مصرف دارو نيز دقيقا مورد نظر قرار گرفته باشد.)
اولين بارى كه موز به عنوان ميوۀ شفادهندۀ اولسر در مطبوعات پزشكى عنوان شد، در سالهاى ١٩٣٠ بوده است. ابتدا دانشمندان و محققان فكر مىكردند كه موز ترشى شديد عصير معده را خنثى مىكند و حتى تصور مىكردند كه موز رسيده تحريكات معدى را آرام مىكند.
در تحقيقاتى كه در انگلستان روى تغذيه موشها به عمل آمده به اين ترتيب كه يك هفته به موشهاى آزمايشگاهى خردههاى موز خورانده شده و پس از آن چند داروى اولسرزا به آنها تزريق گرديده است، مشاهده كردهاند كه در عدۀ معدودى از آنها اولسر معده ايجاد گرديده است. محققان در همان آزمايش از موز رسيدۀ نارس مادۀ شيميايى جدا كردند كه ترشح اسيد معده را سركوب مىكند و قاعدتا مانع ايجاد اولسر در جانوران مىشود. اخيرا در پژوهشهاى جديد كه گروهى از محققان هندى و انگليسى به منظور بررسى چگونگى و مكانيسم عمل موز در مقابله با اولسر به عمل آوردهاند، نظريات جديدى دربارۀ اينكه چرا جانوران پستاندار كه از موز تغذيه مىكنند ٣ / ١ كمتر دچار اولسر مىشوند و اولسر آنها نيز چندان سخت و جدى نيست، به دست آمده است. در اين تحقيقات دريافتهاند كه موز عينا شبيه داروهاى معروف و مؤثر شيميايى تجارتى اثر مىكند، البته بدون اينكه عوارض جانبى مضرّ آنها را داشته باشد. اين تحقيقها را پرفسور سانيال ٢ ، استاد دانشكدۀ علوم پزشكى دانشگاه هند و بنارس، در هند به همراهى گروهى از محققان انگليسى به سرپرستى دكتر رالفبست ١ عضو هيئت علمى داروسازى دانشگاه آستون در بيرمنگهام، به عمل آوردهاند.
معمولا براى تهيه و توليد يك داروى ضد اولسر شيميايى تجارتى احتمالا اولين توجه اين است كه مادۀ شيميايى توليد شود كه عوامل آسيبزاى استر جدار معده نظير اسيد يا پپسين ٢ و يا يك آنزيم هاضمه را سركوب و يا از بين ببرد. و اين همان كارى است كه داروهاى شيميايى معمولى تجارتى ضد اولسر از جمله آنتىاسيدها ٣ و سايمتيدين ۴ (تاكامت) و. . . مىكنند. فقط يك داروى شيميايى تجارتى است كه عمل متفاوتى در معده انجام مىدهد و آن به نام كاربنوكسولون ۵ مىباشد كه چون آن هم فشار خون را بالا مىبرد بندرت تجويز مىشود، ولى بههرحال اثر كاربنوكسولون تقليدى از كار طبيعت است، زيرا به جاى اينكه به عوامل آسيبزاى آستر معده نظير اسيد معده و پپسين و. . . حمله كند، كارش اين است كه يك لايۀ مقاوم بهترى براى مقابله با اين عوامل ايجاد مىكند. و اين كار عجيبى است كه موز مىكند. موز سلولهاى سطحى آستر معده را تقويت و مقاوم مىكند و موجب مىشود كه يك سد مقاومى در برابر نفوذ عصيرهاى زيانآور و آسيبرسان ايجاد گردد. در تحقيقاتى كه كارشناسان انگليسى انجام دادهاند، مشخص شده است كه مخاط معدۀ موشهاى آزمايشگاهى كه از گرد موز تغذيه شدهاند، به ميزان مشهودى ضخيمتر و مقاومتر از ساير موشها كه از موز تغذيه نمىكنند مىباشد. براى آزمايش به تعدادى از موشهاى آزمايشگاهى در دورۀ آزمايش گرد موز و به عدهاى ديگر آسپيرين و به عدهاى نيز ساير داروهاى شيميايى نظير سايمتيدين دادند كه ببينند چه بر سر اين سد مقاوم مخاط معده خواهد آمد، مشاهده شد در موشهايى كه از گرد موز تغذيه شده بودند مخاط معده ضخيمتر و مقاومتر شده است و در موشهايى كه آسپيرين داده شده بود مخاط خيلى ضعيف شده و در مورد موشهايى كه ساير داروها نظير سايمتيدين داده شده بود مخاط معده حتى بيشتر از آسپيرين ضعيف و بىمقاومت شده است ولى به موشهايى كه به آنها در آن واحد گرد موز و آسپيرين باهم داده شده بود، گرد موز تا حدودى مانع اثر فرسايشى شديد و مضرّ آسپيرين روى مخاط معده شده و مخاط معده بازهم در حدود ٢٠ درصد ضخيمتر شده بود.
با توجه به تحقيقات فوق، محققان معتقدند كه موز تكثير طبيعى و متعادل سلولهاى آستر معده را تحريك مىكند و در عين حال سبب مىشود كه يك لايۀ مخاطى محافظ ايجاد شود كه آستر جدار معده را پوشانيده و مانع آن مىشود كه اسيد كلريدريك و پپسين معده آثار سويى روى آن داشته باشند و دانشمندان انگليسى نظر كارشناسان و محققان هند و ساير كارشناسان و همچنين نظر شايع بين مردم غير فنى در مورد نقش موز به عنوان عامل ضد اولسر را حد اقل در مورد اولسر معده تأييد مىنمايند.
دانشمندان هندى اخيرا كشف كردهاند در آزمايشى همين كه الياف گياهى موجود در موز نارس به موشهاى آزمايشگاهى خورانده شد و به موازات آن مقدار زيادى مواد داراى كلسترول به غذاى آنها اضافه شد مشاهده گرديد كه وجود موز نارس در خوراك جانوران مانع افزايش جزء زيانآور كلسترول خون ) LDL( در جانور گرديده است، ولى الياف موجود در موز رسيده اين اثر را نداشته است. در اين آزمايش به موشهايى كه فقط كلسترول بدون گرد موز داده شده بود، جزء مضرّ كلسترول خون آنها ) LDL( افزايش يافته و به ١٢۶ ميلىگرم در هر صد گرم رسيده بود ولى وقتى به غذاى آنها علاوه بر مواد پركلسترول، گرد موز نارس اضافه شد، كلسترول مضرّ خون آنها به ۴۴ ميلىگرم در صد گرم كاهش يافت يعنى تقريبا به ثلث تقليل پيدا كرد. و به علاوه گرد موز جزء مفيد كلسترول خون يعنى HDL را در حدود 30 درصد افزايش داده بود. محققان اين خاصيت را مديون وجود مقدار زيادى الياف گياهى همىسلولوز ١ در موز نارس مىدانند. بهنظر مىرسد كه موزهاى معمولى نيز به علت داشتن مقدار زيادى پكتين، كلسترول خون را كاهش مىدهند زيرا مقدار پكتين موجود در موز از سيب هم بيشتر است و دليل مقايسه با سيب اين است كه سيب از نظر كاهش كلسترول مورد تأييد قاطبۀ محققان دانش غذادرمانى است.
-سعى شود هميشه از موزهاى سبز نارس استفاده شود. موزهاى سبز نارس از نظر ضد اولسر بودن نيرومندترين مادۀ غذايى مىباشند. و معمولا هرچه موز بزرگتر و درشتتر باشد آثار درمانى آن بيشتر است. محققان و دانشمندان معتقدند كه در موزهاى رسيده مواد شيميايى فعال درمانى كمتر است. روش مصرف موز نارس در جنوب امريكا و هند و افريقا اين است كه موز نارس را مىپزند يا كباب مىكنند و مثل سيبزمينى مىخورند.
-مؤثرترين نوع موز از نظر ضد اولسر بودن گردى است كه از موز نارس خشك تهيه شده باشد.
-تمام انواع موز از نظر خواص درمانى كموبيش مشابه هستند.
-به نظر مىرسد كه موز سبز نارس داراى بهترين نوع الياف گياهى مفيد براى قلب نيز مىباشد.
تناقض: در برخى مطالعات كه در جانوران شده تصادفا موز هيچ فعاليت ضد اولسرى نشان نداده است. دكتر سانيال اين تناقض را مربوط به شرايط اقليمى محل رويش و فيزيولوژى گياه موز در آن اقليم مىداند كه در پايههاى مختلف گياهان كم و بيش متفاوت است و ارتباطى با عوامل شفابخش بنيادى موجود در موز ندارد.
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 495