در كتب طب سنتى انواع آن را با نامهاى «عرعر» و «شجرة الابهل» و در كتب فارسى قديم انواع آن با نام فارسى «كوكلان» ، «ناژون» ، «سرو كوهى» ، «ورس» ، «آورس» ، «سندروس» ، «ارس» و تعدادى نامهاى ديگر آمده است. به فرانسوى بهطور كلى جنس آن را Genevrier و به انگليسى Juniper و geneva گويند. درختان يا درختچههايى هستند از ردّه سوزنىبرگان Coniferae تيرۀ Cupressaceae جنس Juniperus و داراى انواع و گونههاى متعددى است. تعدادى از آنها كه از نظر خواص دارويى مورد توجه هستند به ترتيب به شرح آنها مبادرت مىشود.
از انواع سرو كوهى است. در ايران با نامهاى محلى مختلفى شناخته مىشود از جمله در گرگان «پيرو» ، در درفك و شيركوه گيلان «اربس-اربز» ، در ديلمان «ابرسك» ، در نور و كجور «ريس» ، در رودسر «ارس» در سوادكوه «لمبير» ، در ارسباران «چتنه» ، در قطور آذربايجان «چچم» و در آذربايجان «آردوش، سلوآغاجى» مىنامند. در كتب طب سنتى با نامهاى «عرعر» و «سرو جبلى» و «شيزى» آمده است. به هندى نيز «عرعر» و در مناطقى از هند «ابهل» نامند. به فرانسوى Cenevrier و ميوۀ آن را Genievre و Baie de genievre و به انگليسى درختچه را Gommon juniperو Juniper bush گويند. گياهى است از سوزنىبرگان تيرۀ Cupressaceae نام علمى آن Juniperus communis L.
مىباشد كه بومى اروپاست و دو تحتگونه آن كه در ايران مىرويند به نامهاى Juniperus communis sub communis Riedl. (به نام پيرو) و ديگرى Juniperus communis sub nana Syme (به نام لمبير) مىباشند.
ميوۀ اين درخت را كه از داروها مىباشد، «جوز السرو» گويند.
توضيح: عرعر معمولا در ايران به درختى از پهنبرگان به نام Ailanthus altissim گفته مىشود كه خواص و شرح آن در ساير مجلدات اين كتاب آمده است.
پيرو درختچهاى است كوچك يك پايه يا دو پايه بلندى آن در بعضى نقاط تا ١٢ متر مىرسد ولى اغلب به صورت درختچۀ كوتاه و گسترده روى زمين است كه با پنجه زدن و خوابيدن ساقه مرتبا تكثير مىشود و بتدريج قطعه زمين را مفروش مىكند.
به همين دليل يكى از نامهاى انگليسى آن سرو زمينى ) Ground juniper( است.
پوست ساقۀ آن ابتدا تيرهرنگ و بعدا خاكسترى و قهوهاى مىشود. برگهاى آن سوزنى، راست، نوكتيز مانند سوزن، روى برگ شياردار و در طول آن خطى كبودرنگ ديده مىشود. ابعاد برگ ١٨ - ۴ * ١ ميلىمتر است. ميوۀ آن تقريبا گرد و كروى، كبودرنگ به قطر ٩ - ۶ ميلىمتر و معمولا داراى ٣ عدد دانه سهوجهى است كه در سال دوم مىرسد. اين درختچه بومى اروپاست و گونۀ اصلى و تحت گونههاى آن در ايران از گرگان تا ارسباران و در ارتفاعات گدوك و هزار جريب و كندوان و پل زنگوله و در گيلان در ايسپيلى ييلاق و در آذربايجان در قرهداغ و كوه ميشوداغ و كليبر ديده مىشود. در هند نيز در مناطق غربى هيماليا انتشار دارد. قسمت مورد استفادۀ دارويى سروهاى كوهى ميوۀ آن است كه در سال دوم وقتى رنگ آن بنفش تيره مىشود در ماههاى مهر و آبان چيده شده و در هواى آزاد گسترده و خشك مىكنند.
سطح خارجى ميوه از يك قشر نازك مومى به رنگ غبارى سفيد پوشيده شده است.
ميوهها معطّر، طعم آنها تلخ و كمى شيرين، شبيه طعم تربانتين است. به علاوه از چوب و سرشاخهها و برگ آن نيز در جوشاندهها استفاده مىشود.
در مقطع ميوه از خارج به داخل اولا قشر خارجى ميوه ديده مىشود ثانيا گوشت داخلى ميوه به رنگ سبز مايل به زرد و بالاخره مغز ميوه كه ٣ عدد دانه با غشاء سخت در آن وجود دارد.
در ميوههاى سرو كوهى پيرو اكساليك اسيد و به مقدار جزئى چند اسيد ديگر و كمى قند و در حدود ٢٠ / ١ - ٨ / ٠ درصد اسانس يافت مىشود. علاوه بر اسانس در ميوۀ آن در حدود ٨ درصد رزين و ٣۶ / ٠ درصد يك مادۀ تلخ جونيپرين ١ مشخص شده است. ]G. I. M. P[ .
بررسىهاى ديگرى نشان مىدهد كه در ميوههاى آن در حدود ٨٣ / ٠ درصد اسانس مشخص شده است كه شامل دى-آلفا-پينن ٢ و به علاوه از ميوۀ آن مادۀ مدّرى به نام ترپينئول 4 ٣ جدا شده است. روغنى كه از پوست درختچه گرفته مىشود داراى جونيپرول ۴ و جونيپرن ۵ است. در پوست درخت تركيبات شيميايى لونگى فلن ۶ ، جونيپرول، بتا-سيتوسترول ٧ ، استيگماسترول ٨ و ديترپن فنول ٩ و توتارول ١٠ مشخص شده است ]S. G. I. M. P[ . از اسانس ميوه آن پس از اكسيده شدن رسوبى به دست مىآورند به نام كافور ميوه سرو كوهى و از عطر اسانس ميوۀ آن براى معطّر كردن برخى آشاميدنىها استفاده مىشود.
دمكردۀ ميوۀ سرو كوهى از مدّرهاى خيلى قوى است و در مواردى كه اشخاص دچار التهاب كليه هستند بايد از خوردن آن پرهيز نمايند و اگر بخورند و كمى هم اسراف كنند احتمال دارد خون در ادرار آنها ديده شود.
در هند از ميوه و اسانس آن به عنوان مدّر، بادشكن و محرّك استفاده مىشود. در موارد استسقا و سوزاك، ترشحات زياد رحم، التهاب مجارى ادرار و تصفيۀ خون و برخى بيمارىهاى جلدى تجويز مىشود. از دمكردۀ ميوۀ آن در موارد قطع عادت ماهيانه كه ناشى از ضعف باشد و نيز دردهاى يكطرفه و درد معده نيز مصرف مىشود.
پيرو يا عرعر از نظر طبيعت طبق رأى حكماى طب سنتى ايران خيلى گرم و خشك است. خواص آن گرمكننده و بازكنندۀ انسداد مجارى و قابض و مقاوم سموم و بسيار مدّر و قاعدهآور است. خوردن ۵ گرم از ميوۀ آن براى باز كردن گرفتگى مجارى، سرفه، درد سينه، طحال، ضعف معده، رفع دلپيچه و درد رحم خصوصا اگر با سركه انجير خورده شود مفيد است. نشستن در دمكردۀ آن براى رفع اختناق رحم مفيد است. ضماد آن براى قطع عرق و تقويت بدن مفيد است. خوردن ميوۀ آن خشونت سينه ايجاد مىكند و براى رفع آن بايد كتيرا خورد. مقدار خوراك آن تا ۵ گرم است كه معمولا به صورت دمكرده خورده مىشود.
خوردن دمكردۀ ٢٠ - ٨ گرم ميوۀ عرعر در ١٠٠٠ گرم آب موجب ازدياد ترشح ادرار و دفع سنگ كليه مىشود. و براى اينكه تأثير آن زياد شود معمول است كه در ٢ ليتر آب در حدود ۵٠ گرم جو سفيد پوست كنده و در حدود ٣٠ گرم نيز ميوۀ عرعر ريخته و جوشانيده و با مخلوط كردن با عسل يا قند به صورت جوشاندۀ مطبوعى درمىآورند.
تهيۀ عصارۀ ميوۀ عرعر يا عصارۀ ژانيور: ميوۀ عرعر كه تازه خشك شده باشد ١ واحد، آب مقطر با حرارت ٣٠ درجه ۶ واحد. ابتدا ميوهها را در هاون مرمر نيمكوب كرده و در نصف مقدار آب ٢۴ ساعت بخيسانند و با كمى فشار از پارچه بگذرانند، و نصف باقيماندۀ آب را روى تفاله ريخته و بعد از ١٢ ساعت آن را نيز صاف كنند و هريك از دو صافشده را مجددا جداگانه از پارچه ابريشمى بگذرانند و سپس صافشدۀ اول را در حمام ماريه تبخير نمايند تا به غلظت شربت درآيد و بعد صافشدۀ دوم را روى آن بريزند و تبخير كنند تا به غلظت عصارۀ نرم درآيد. مقدار خوراك از اين عصاره ۵ - ٢ گرم است. محرّك معده است و ساير خواص را نيز دارا مىباشد.
محلول خلطآور عرعر: دمكردۀ زوفا ١۵٠ گرم، عصارۀ ميوۀ عرعر ١٠ گرم و سكنجبين عنصل ١٠ گرم. اينها را مخلوط كرده با قاشق كوچك بتدريج بياشامند.
دمكردۀ ميوۀ عرعر: ٢٠ گرم ميوۀ عرعر را در ١٠٠٠ گرم آب جوش دم كرده صاف كنند و با شربت تلو آن را شيرين كنند و فنجان فنجان ميل كنند.
دود دادن با ميوۀ سرو عرعر: ميوۀ عرعر ٢۵٠ گرم گرفته منقلى را از زغال پر كرده و ميوهها را روى آن ريخته و در بستر مريض دود دهند. اين دود براى رفع روماتيسم و دردهاى نقاط مختلف بدن مفيد است.
طى قرون وسطى در اروپا معتقد بودند كه دود سرو كوهى براى درمان جذام مؤثر است. پس از آن در جنگ بين المللى دوم پرستارهاى فرانسوى از دود ميوۀ سرو كوهى در بيمارستانها براى ضد عفونى كردن بيمارستان استفاده مىكردند. در قرن هفدهم كارشناسان گياهدرمانى جوز السرو را به عنوان مدّر تجويز مىكردند، بنابراين در مورد استسقا بخصوص جمع شدن آب در ريه در بيمارىهاى قلبى توصيه مىشد.
كارشناس گياهدرمانى معروف انگليسى به نام نيكولا كولپپر ١ جوز السرو را علاوه بر موارد فوق براى درمان سرفه، كوتاهى تنفس، سل و براى تحريك و ازدياد عادت ماهيانه و تسريع زايمان مصرف مىكرد. سرخپوستان امريكايى قبل از اينكه با مهاجران اروپايى تماس پيدا كنند خودشان به خواص درمانى اين گياه واقف بودند و از ميوۀ سرو براى كمك به تسريع زايمان نوزاد استفاده مىكردند. زمانى كه كاشفان اسپانيايى اولين بار در سال ١۵۴٠ به نقطهاى در امريكا كه حالا نيومكزيكو ناميده مىشود وارد شدند مشاهده كردند زنهاى ماماى سرخپوست كه Zuni ناميده مىشدند از ميوۀ سرو براى بهبود زائو پس از زايمان مصرف مىنمايند و به علاوه براى ضد عفونى زخمها و درمان ارتروز نيز به كار مىبردند. در قرن نوزدهم پزشكان در امريكا به خاصيت سرو براى تسريع تولد نوزاد توجهى نداشتند ولى آن را در ابعاد گستردهاى براى درمان استسقا و جمع شدن آب در موارد بيمارىهاى قلبى مصرف مىكردند. و به علاوه به صورت مصرف خارجى براى درمان اكزما و سودا ٢ و در مصرف داخلى براى درمان سوزاك و عفونتهاى مثانه و كليه و ساير بيمارىهاى مجارى ادرار و تناسلى توصيه مىكردند.
كارشناسان گياهدرمانى معاصر امريكا جوز السرو يا ميوۀ سرو را در مصرف خارجى به عنوان مايع ضد عفونى و در مصرف داخلى براى رفع عفونتهاى مثانه، كنترل آرتروز، رفع گرفتگىهاى رودهاى ١ و نقرس توصيه مىنمايند. برخى از آنها براى رفع بوى بد ادرار در موارد عدم تخليه كامل ادرار تجويز مىكنند زيرا اين گياه ضمن مدّر بودن بوى مطبوع بنفشه دارد. عدهاى نيز معتقدند كه جوز السرو انواع قارچهاى پوستى را از بين مىبرد.
در اسانس سرو كوهى يك مادۀ شيميايى مدّر به نام ترپينئول ۴ وجود دارد كه قدرت تصفيهكنندگى مايعات در كليه را افزايش مىدهد و اين كشف، خاصيت سنتى مدّر بودن سرو كوهى را تأييد مىكند.
پزشكان اغلب براى كاهش فشار خون داروهاى مدّر تجويز مىكنند. فشار خون يكى از شرايط سخت و جدّى است و مستلزم مراقبتهاى پزشكى دقيق مىباشد. اگر تصميم گرفته شود از خاصيت مدّر بودن ميوه سرو براى كاهش فشار خون استفاده شود حتما بايد زير نظر پزشك باشد زيرا مواد مدّر بدن را از مادۀ مهم و لازم پتاسيم تخليه مىكنند و بايد به موازات داروهاى مدّر نظير سرو كوهى از خوراكىهاى غنى از پتاسيم نيز استفاده شود.
البته دكتر Culpeper انگليسى در قرن نوزدهم در اظهار اين نظر كه سرو كوهى معالج قطعى اين بيمارى است كمى اغراق كرده است ولى بههرحال چون ميوۀ سرو كوهى مدّر است مىتواند يكى از عوامل كمك به درمان اين بيمارى باشد.
بيمارىهاى قلبى پيچيده است و تنها با خوردن داروهاى مدّر درمان نمىشود و ساير جوانب امر را نيز بايد با دقت زير نظر پزشك مورد توجه قرار داد.
پژوهشهايى كه در مورد جانوران آزمايشگاهى به عمل آمده، نشان مىدهند كه ميوه سرو كوهى انقباض رحم را تحريك مىكند و زنان باردار بايد از خوردن آن اجتناب كنند. البته بجز در موارد استثنايى كه پزشك براى تسريع و تحريك زايمان مصرف آن را لازم مىداند. در مورد ساير زنان نيز ممكن است براى تحريك و شروع عادت ماهيانه نيز از آن استفاده كرد و به علاوه چون مواد مدّر در رفع ناراحتىهاى قبل از عادت ماهيانه كه به علت تراكم مايع به شكل نفخ شديد ايجاد مىشود مؤثر هستند، زنانى كه از ناراحتى نفخ شديد قبل از عادت ماهيانه رنج مىبرند ممكن است در روزهاى قبل از عادت ماهيانه از ميوه سرو استفاده كنند.
سرو كوهى ممكن است در مواردى اثر ضد التهاب داشته باشد و براى درمان ارتروز مؤثر باشد. كاربرد ميوه سرو كوهى براى درمان ارتروز از روشهاى كهن هندى است كه هنوز هم رواج دارد. در آلمان مرسوم است، پزشكان فرآوردههاى سرو كوهى را براى درمان آرتروز و نقرس تجويز مىكنند. در مورد مفيد بودن يا نبودن سرو كوهى براى درمان سوزاك و همچنين براى رفع عفونتهاى مثانه و كليه كه سابقا مرسوم بوده تاكنون هيچ آزمايش و پژوهش علمى انجام نشده و ضمنا ضد قارچ بودن ميوه سرو نيز تا حال از طريق پژوهشهاى علمى جديد تأييد نشده است.
به عنوان مدّر و براى درمان التهابهاى ناشى از آرتروز و يا براى رفع انسداد عادت ماهيانه مىتوان از دمكردۀ ميوۀ سرو كوهى استفاده نمود. براى تهيه دمكرده يك قاشق مربّاخورى ميوۀ خردشده سرو كوهى در يك پيمانه ( ٢٢٠ گرم) آب جوش ريخته و ٢٠ دقيقه خيس كنيد و ٢ پيمانه در روز بخوريد. توجه شود كه مصرف اين دمكرده بيش از ۶ هفته طول نكشد. اين گياه به كودكان زير دو سال نبايد داده شود و در مورد كودكان بزرگتر و اشخاص بزرگتر از ۶۵ سال دمكرده با مقدار كمتر سرو كوهى آغاز و بتدريج تا حد مجاز افزايش داده شود.
مصرف مقدار زايد بر حد مجاز يعنى مصرف دمكردۀ غليظتر از حد مجاز كليهها را تحريك مىكند و ممكن است به كليهها آسيب برساند. اشخاصى كه داراى سابقه عفونت و ناراحتى كليه هستند نبايد سرو كوهى مصرف كنند. و حتى مقدار مجاز سرو كوهى نيز اگر در مدت دراز بيش از ۶ هفته خورده شود مضّر است. نظر كارشناس آلمانى دكترRudolph Fritz Weiss اين است «هيچوقت سرو كوهى را بيش از 6 هفته متوالى مصرف نكنيد» . عوارض زياد خوردن ميوۀ سرو كوهى علاوه بر آسيب به كليه، عبارت است از اسهال، دردهاى رودهاى، درد كليه، پيدا شدن پروتئين در ادرار، قرمز شدن رنگ ادرار، تند شدن ضربان قلب و افزايش فشار خون. بههرحال اگر در جريان خوردن سرو كوهى كوچكترين ناراحتى از انواع فوق احساس كرديد فورا خوردن را متوقف كنيد. طبق پژوهشى كه در مركز آلرژىهاى كلينيكى انجام شده است در حدود ثلث اشخاصى كه مبتلا به تب ينجه هستند در تماس با ميوۀ سرو كوهى احساس آلرژى مىكنند. بنابراين اگر مبتلا به تب ينجه هستيد از خوردن سرو كوهى اجتناب كنيد.
سازمان نظارت بر خوراك و دارو در امريكا سرو كوهى را در رديف گياهان به طور كلى بىخطر طبقهبندى كرده است. باستثناى زنان باردار، مادران شيرده، اشخاصى كه سابقه ناراحتى كليه دارند و اشخاصى كه داروهاى مدّر ديگرى مصرف مىنمايند براى ساير اشخاص مصرف آن را در حد مجاز و زير نظر پزشك بلامانع اعلام كرده است.
برچسب : نویسنده : فلاحتگر lish بازدید : 768